پرمیوم|اپلیکیشن موبایل|دیکشنری

Langeek

جدول برترین‌ها

حالت شب

شروع به یادگیری

اصطلاحات

دستور زبان

اپلیکیشن موبایل پرمیوم دیکشنری

pattern

صفات ویژگی‌های اجتماعی انسان - صفت های ثروت و موفقیت

این صفات اطلاعاتی درباره وضعیت مالی، دارایی‌های مادی یا دستاوردهای یک فرد ارائه می‌دهند.

مرور

فلش‌کارت‌ها

املای کلمه

آزمون

شروع یادگیری

Categorized English Adjectives of Social Human Attributes

[صفت]

owning a great amount of money or things that cost a lot

ثروتمند, دارا

ثروتمند, دارا

Ex: The rich philanthropist sponsored scholarships for underprivileged students .بشر دوست **ثروتمند** بورسیه‌هایی برای دانش‌آموزان محروم تأمین کرد.

بستن

[صفت]

having a large amount of money or valuable possessions

ثروتمند, پولدار

ثروتمند, پولدار

Ex: The wealthy neighborhood was known for its extravagant mansions and gated communities .محله **ثروتمند** به خاطر عمارت‌های مجلل و جوامع محصورش معروف بود.

بستن

[صفت]

rich and financially successful

موفق (از نظر مالی), ثروتمند

موفق (از نظر مالی), ثروتمند

Ex: The merchant led a prosperous life .تاجر یک زندگی **مرفه** داشت.

بستن

[صفت]

possessing a great amount of riches and material goods

مرفه, دارا

مرفه, دارا

Ex: The affluent couple donated generously to local charities and cultural institutions .زوجین **متمول** به موسسات خیریه و فرهنگی محلی به سخاوت کمک کردند.

بستن

[صفت]

having enough money to cover one's expenses and maintain a desirable lifestyle

دارا

دارا

Ex: They invested wisely and became well-off in their retirement years .آن‌ها هوشمندانه سرمایه‌گذاری کردند و در سال‌های بازنشستگی‌شان **مرفه** شدند.

بستن

[صفت]

characterized by growth and success

پررونق, شکوفا

پررونق, شکوفا

Ex: Despite facing challenges, the company remained thriving due to its innovative approach.علیرغم مواجهه با چالش‌ها، شرکت به دلیل رویکرد نوآورانه خود **پررونق** باقی ماند.

بستن

[صفت]

getting the results you hoped for or wanted

موفق, موفقیت‌آمیز

موفق, موفقیت‌آمیز

Ex: She is a successful author with many best-selling books .او یک نویسنده **موفق** با بسیاری از کتاب‌های پرفروش است.

بستن

[صفت]

having won a contest, struggle, etc.

پیروز

پیروز

Ex: He felt victorious after overcoming his fear of public speaking and delivering a successful presentation .او پس از غلبه بر ترس خود از سخنرانی در جمع و ارائه یک ارائه موفق، احساس **پیروزی** کرد.

بستن

[صفت]

incapable of being defeated

شکست‌ناپذیر, مغلوب‌نشدنی

شکست‌ناپذیر, مغلوب‌نشدنی

Ex: The fortress was thought to be invincible until it was breached by the enemy 's cunning tactics .قلعه تا زمانی که با تاکتیک‌های حیله‌گرانه دشمن نقض نشده بود، **شکست‌ناپذیر** تصور می‌شد.

بستن

[صفت]

feeling or expressing great happiness or pride after a success or victory

پیروز, کامیاب

پیروز, کامیاب

Ex: The triumphant smile on her face spoke volumes as she held up the trophy .لبخند **پیروزمندانه** روی صورتش بسیار گویا بود در حالی که جام را بالا می‌گرفت.

بستن

[صفت]

possessing great skill in a certain field

ماهر, استاد

ماهر, استاد

Ex: The accomplished artist 's paintings are displayed in galleries across the globe .نقاشی‌های هنرمند **ماهر** در گالری‌های سراسر جهان به نمایش گذاشته شده‌اند.

بستن

[صفت]

not having been defeated or overcome

شکست ناپذیر, مغلوب نشده

شکست ناپذیر, مغلوب نشده

Ex: The student remained undefeated in spelling bees , winning every competition .دانش آموز در مسابقات املاء **شکست ناپذیر** باقی ماند و هر مسابقه را برد.

بستن

[صفت]

characterized by growth, expansion, or prosperity in an industry, economy, or market

پررونق

پررونق

Ex: The local coffee shop has been booming ever since it introduced its new menu.کافی شاپ محلی از زمانی که منوی جدیدش را معرفی کرد، **رونق گرفته** است.

بستن

[صفت]

feeling happy and satisfied with one's life, job, etc.

راضی, خشنود

راضی, خشنود

Ex: Achieving his lifelong dream of traveling the world left him feeling fulfilled and enriched.تحقق رویای دیرینه‌اش برای سفر به دور دنیا او را **ارضا** و غنی کرد.

بستن

[صفت]

(of a person) very successful and respected

شخصیت برجسته, ممتاز

شخصیت برجسته, ممتاز

Ex: She was honored as a distinguished philanthropist for her generous contributions to various charities .او به عنوان یک نیکوکار **برجسته** به دلیل کمک‌های سخاوتمندانه‌اش به مؤسسات خیریه مختلف مورد تقدیر قرار گرفت.

بستن

[صفت]

having a lot of money or significant financial resources

ثروتمند

ثروتمند

Ex: The luxury car brand targeted deep-pocketed consumers with its high-priced models .برند ماشین لوکس با مدل‌های گران‌قیمت خود، مصرف‌کنندگان **پولدار** را هدف قرار داد.

بستن

[صفت]

consistently accomplishing significant success or goals

موفق

موفق

Ex: The high-achieving doctor was renowned for his groundbreaking medical research .پزشک **پرکار** به خاطر تحقیقات پزشکی پیشگامانه‌اش مشهور بود.

بستن

صفات ویژگی‌های اجتماعی انسان

دانلود اپلیکشن LanGeek