ابتدایی ۲ - کالبدشناسی و ظاهر

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی در مورد آناتومی و ظاهر، مانند "آرنج"، "بلوند" و "عضله" را یاد خواهید گرفت، که برای دانش آموزان سطح ابتدایی آماده شده است.

مرور

فلش‌کارت‌ها

املای کلمه

آزمون

شروع یادگیری

muscle

[اسم]

a piece of body tissue that is made tight or relaxed when we want to move a particular part of our body

ماهیچه

Ex: The weightlifter 's strong muscles helped him lift heavy weights .**عضلات** قوی وزنه‌بردار به او کمک کرد تا وزنه‌های سنگین را بلند کند.

بستن

ورود

throat

[اسم]

a passage in the neck through which food and air pass

گلو

Ex: The doctor examined his throat to check for any signs of infection .پزشک **گلو** او را معاینه کرد تا علائم عفونت را بررسی کند.

بستن

ورود

chest

[اسم]

the front part of the body between the neck and the stomach

سینه, قفسه سینه

Ex: The tightness in her chest made her anxious .تنگی در **قفسه سینه** او را مضطرب کرد.

بستن

ورود

male

[صفت]

relating to men or the male gender

مردانه

Ex: The male socks he wore were comfortable and kept his feet warm .جوراب‌های **مردانه** که پوشیده بود راحت بودند و پاهایش را گرم نگه می‌داشتند.

بستن

ورود

female

[صفت]

relating to women or the female gender

زنانه

Ex: Female empowerment initiatives aim to address gender disparities and promote equality in various sectors , including education and the workforce .ابتکارات **توانمندسازی زنان** با هدف رسیدگی به نابرابری‌های جنسیتی و ترویج برابری در بخش‌های مختلف، از جمله آموزش و نیروی کار، طراحی شده‌اند.

بستن

ورود

elbow

[اسم]

the joint where the upper and lower parts of the arm bend

آرنج

Ex: The yoga instructor emphasized keeping a straight line from the shoulder to the elbow during a plank position .مربی یوگا بر حفظ یک خط مستقیم از شانه تا **آرنج** در حالت پلانک تأکید کرد.

بستن

ورود

appearance

[اسم]

the way that someone or something looks

ظاهر

Ex: The fashion show featured models of different appearances, showcasing diversity .نمایش مد مدل‌هایی با **ظواهر** متفاوت را به نمایش گذاشت که تنوع را نشان می‌داد.

بستن

ورود

blond

[صفت]

(of hair) pale yellow or gold in color

طلایی, بلوند، بور

Ex: The model 's stunning blue eyes complemented her natural blond hair .چشم‌های آبی خیره‌کننده مدل، موهای **بلوند** طبیعی او را تکمیل می‌کرد.

بستن

ورود

slim

[صفت]

thin in an attractive way

ظریف, باریک‌اندام

Ex: The slim model walked confidently on the runway .مدل **لاغر** با اطمینان روی راهرو راه رفت.

بستن

ورود

beard

[اسم]

the hair that grow on the chin and sides of a man’s face

ریش

Ex: The thick beard made him look more mature and distinguished .**ریش** ضخیم او را بالغ‌تر و متشخص‌تر نشان می‌داد.

بستن

ورود

straight

[صفت]

(of hair) having a smooth texture with no natural curls or waves

(مو) لخت, (مو) صاف

Ex: The doll had long , straight black hair .عروسک موهای سیاه بلند و **صاف** داشت.

بستن

ورود

fat

[اسم]

a substance in the bodies of animals and humans, stored under the skin, which helps them keep warm

چربی

Ex: The doctor explained that a certain amount of fat is essential for our bodies to function properly .پزشک توضیح داد که مقدار مشخصی از **چربی** برای عملکرد صحیح بدن ما ضروری است.

بستن

ورود

ابتدایی ۲

دانلود اپلیکشن LanGeek

Langeek

ابتدایی ۲ - کالبدشناسی و ظاهر