واژگان برای IELTS General (نمره 6-7) - شکل بدن

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به شکل بدن را که برای آزمون General Training IELTS لازم است، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
stout [صفت]
اجرا کردن

تنومند

Ex: She waddled down the street , her stout figure swaying from side to side with each step .

او در خیابان راه می‌رفت، اندام تنومند او با هر قدم از این سو به آن سو تاب می‌خورد.

portly [صفت]
اجرا کردن

کمی‌چاق

Ex: His portly figure made it difficult to find suits that fit properly .

هیکل چاق او پیدا کردن کت و شلوارهایی که به خوبی اندازه باشند را دشوار می‌کرد.

rotund [صفت]
اجرا کردن

چاق

Ex:

آشپز گِرد و چاق به خاطر غذاهای مقوی و بخش‌های سخاوتمندانه‌اش معروف بود.

plump [صفت]
اجرا کردن

چاق

Ex: Despite her advancing years , she remained plump and cheerful , with a zest for life that was infectious .

علیرغم سال‌های پیشرفته‌اش، او تپل و شاد باقی ماند، با اشتیاقی به زندگی که مسری بود.

obese [صفت]
اجرا کردن

چاق

Ex: The clinic offers specialized programs for obese patients aiming to promote weight loss .

کلینیک برنامه‌های تخصصی برای بیماران چاق با هدف ترویج کاهش وزن ارائه می‌دهد.

corpulent [صفت]
اجرا کردن

چاق

Ex: His corpulent stature made it difficult for him to navigate through crowded spaces .

هیکل چاق او حرکت در فضاهای شلوغ را برایش دشوار می‌کرد.

fleshy [صفت]
اجرا کردن

چاق

Ex: Despite his age , the boxer maintained his fleshy muscles through rigorous training .

علیرغم سنش، بوکسور عضلات گوشتی خود را از طریق تمرینات سخت حفظ کرد.

heavyset [صفت]
اجرا کردن

تنومند

Ex: The heavyset chef prepared hearty meals that were a favorite among customers .

آشپز تنومند وعده‌های غذایی مقوی آماده می‌کرد که مورد علاقه مشتریان بود.

beefy [صفت]
اجرا کردن

عضلانی

Ex: The beefy wrestler dominated his opponents in the ring with his imposing size and strength .

کشتی‌گیر قوی‌هیکل با اندازه و قدرت تحمیل‌کننده‌اش در رینگ بر حریفانش مسلط شد.

curvy [صفت]
اجرا کردن

انحنادار (اندام)

Ex: Her curvy hips swayed seductively as she walked , exuding confidence and allure .

باسن خمیده او هنگام راه رفتن به طور فریبنده‌ای تاب می‌خورد، اعتماد به نفس و جذابیت را منتشر می‌کرد.

thickset [صفت]
اجرا کردن

عضلانی

Ex:

مرد تنومند بدون زحمت گاری سنگین را به بالای تپه هل داد.

big-boned [صفت]
اجرا کردن

با جثه‌ای بزرگ

Ex: He joked about his big-boned stature , often referring to himself as " solid " rather than overweight .

او در مورد هیکل درشت استخوانی خود شوخی می‌کرد و اغلب به جای چاق، خود را "مستحکم" می‌نامید.

lean [صفت]
اجرا کردن

خوش‌فرم

Ex: The athlete had a lean physique , with sculpted muscles and low body fat .
slender [صفت]
اجرا کردن

باریک و ظریف

Ex: The young deer had slender legs that carried it gracefully through the forest .

گوزن جوان پاهای لاغری داشت که او را با ظرافت از میان جنگل می‌برد.

petite [صفت]
اجرا کردن

ظریف

Ex: The model 's petite build made her a natural fit for runway shows featuring high-fashion designs .

ساختار کوچک مدل، او را به گزینه‌ای طبیعی برای نمایش‌های مد با طراحی‌های لوکس تبدیل کرد.

angular [صفت]
اجرا کردن

زاویه‌دار

Ex: The actor 's angular features made him stand out in the crowd of models .

ویژگی‌های زاویه‌دار بازیگر او را در میان جمع مدل‌ها متمایز می‌کرد.

bony [صفت]
اجرا کردن

استخوانی

Ex:

پس از ماه‌ها بیماری، او از بیمارستان خارج شد در حالی که ضعیف و استخوانی به نظر می‌رسید.

rawboned [صفت]
اجرا کردن

لاغر و استخوانی

Ex:

ساختار لاغر و استخوانی او او را برای نقش‌هایی که نیاز به فیزیک لاغر و زاویه‌دار داشتند، مناسب می‌کرد.

trim [صفت]
اجرا کردن

خوش‌هیکل

Ex: Despite his busy schedule , he made time for daily workouts to stay trim .

با وجود برنامه شلوغش، او برای تمرینات روزانه وقت می‌گذاشت تا خوش اندام بماند.

lithe [صفت]
اجرا کردن

چست‌وچالاک

Ex: His lithe form made him a natural at martial arts , where agility was key .

فرم چابک او او را در هنرهای رزمی که چابکی کلید بود، طبیعی کرد.

graceful [صفت]
اجرا کردن

جذاب و دلنشین

Ex: The dancer moved with graceful precision , her every gesture filled with grace and beauty .

رقاصه با دقتی زیبا حرکت می‌کرد، هر حرکتش پر از زیبایی و ظرافت بود.

dainty [صفت]
اجرا کردن

زیبا و ظریف

Ex: The dainty woman captivated everyone with her small , attractive frame and charming smile .

زن ظریف همه را با قاب کوچک و جذاب و لبخند جذاب خود مجذوب کرد.

gaunt [صفت]
اجرا کردن

لاغر

Ex: His gaunt appearance worried his friends , who urged him to seek medical attention .

ظاهر لاغر او دوستانش را نگران کرد، که از او خواستند به دنبال مراقبت‌های پزشکی باشد.

اجرا کردن

چهارشانه

Ex: The broad-shouldered jacket gave him a powerful and commanding presence .

ژاکت شانه پهن به او حضوری قدرتمند و مسلط بخشید.

اجرا کردن

عضلانی

Ex: His muscle-bound arms and shoulders were the result of dedicated weightlifting sessions .

بازوها و شانه‌های عضلانی او نتیجه جلسات اختصاصی وزنه‌برداری بود.

well-built [صفت]
اجرا کردن

عضلانی

Ex: The well-built construction worker was capable of handling heavy materials with ease .

کارگر ساختمانی خوش‌هیکل قادر بود مواد سنگین را به راحتی جابه‌جا کند.

ripped [صفت]
اجرا کردن

عضله‌ای

Ex:

آن مبارز عضلانی است و برای مسابقه آماده است.

slight [صفت]
اجرا کردن

ریزه (اندام)

Ex: Her slight build made it easy for her to navigate through the crowded space .

ساختار لاغر او به او اجازه می‌داد به راحتی در فضای شلوغ حرکت کند.

hardy [صفت]
اجرا کردن

تنومند

Ex: Maria grew up on a remote farm , which gave her a strong , hardy physique that allowed her to endure long days of strenuous labor outside .

ماریا در یک مزرعه دورافتاده بزرگ شد، که به او فیزیکی مقاوم داد که به او اجازه می‌داد روزهای طولانی کار سخت در بیرون را تحمل کند.

واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار Intensity زمان و مدت فضا و منطقه
اشکال Speed Significance Insignificance
قدرت و نفوذ بی نظیری عمومیت Complexity
کیفیت بالا کیفیت پایین Value چالش‌ها
ثروت و موفقیت فقر و شکست سن و ظاهر شکل بدن
Wellness قابلیت فکری ناتوانی فکری صفات مثبت انسانی
صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی رفتارهای مالی رفتارهای اجتماعی
صفات تندخو پاسخ‌های عاطفی مثبت پاسخ‌های عاطفی منفی حالت‌های عاطفی مثبت
حالت‌های عاطفی منفی طعم‌ها و بوها بافت‌ها صداها
Temperature Probability تلاش و پیشگیری نظرات
افکار و تصمیمات تشویق و دلسردی دانش و اطلاعات درخواست و پیشنهاد
احترام و تایید پشیمانی و اندوه اقدامات رابطه‌ای اقدامات و واکنش های فیزیکی
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها
درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری درک حواس پیش‌بینی
لمس و نگه داشتن خوردن و نوشیدن تهیه غذا تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری سرگرمی ها و روال ها Shopping
مالی و ارز Workplace زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation Society رویدادهای اجتماعی حیوانات
بخش های شهر غذا و نوشیدنی دوستی و دشمنی جنسیت و تمایلات جنسی
Family سبک‌های رابطه روابط عاشقانه احساسات مثبت
احساسات منفی سفر و گردشگری Migration مواد
Pollution فجایع قیدهای نظر و قطعیت قیدهای حالت
Weather قیدهای درجه قیدهای زمان و تکرار قیدهای هدف و تأکید
قیدهای پیوندی