کتاب 'فور کرنرز' 4 - واحد 8 درس D

در اینجا واژگان از واحد 8 درس D در کتاب درسی Four Corners 4 را پیدا خواهید کرد، مانند "بنیانگذار"، "آشکار کردن"، "انقلابی"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 4
founder [اسم]
اجرا کردن

بنیان‌‌گذار

Ex: They celebrated the 50th anniversary of the company ’s founder .

آنها پنجاهمین سالگرد بنیانگذار شرکت را جشن گرفتند.

stage [اسم]
اجرا کردن

صحنه (تئاتر و...)

Ex: The theater crew set up the props and lighting on the stage for the upcoming play .

تیم تئاتر دکور و نورپردازی را روی صحنه برای نمایش آینده آماده کرد.

moment [اسم]
اجرا کردن

لحظه

Ex: There was a moment of panic when the lights went out .

یک لحظه وحشت بود وقتی چراغ‌ها خاموش شدند.

to gather [فعل]
اجرا کردن

دور هم جمع کردن

Ex: The teacher gathers the students for a group discussion in the classroom .

معلم دانش‌آموزان را برای یک بحث گروهی در کلاس جمع می‌کند.

to unveil [فعل]
اجرا کردن

رونمایی کردن

Ex: The museum director prepared to unveil the long-lost painting that had recently been restored .

مدیر موزه آماده شد تا نقاشی گمشده‌ای را که اخیراً مرمت شده بود رو نمایی کند.

feature [اسم]
اجرا کردن

ویژگی

Ex: The historical landmark 's most notable feature is its distinctive architecture dating back to the 18th century .

ویژگی قابل توجه ترین بنای تاریخی معماری متمایز آن است که به قرن هجدهم بازمی گردد.

to launch [فعل]
اجرا کردن

آغاز به کار کردن

Ex: He plans to launch a charity fundraiser to support local schools .

او قصد دارد یک جمع‌آوری کمک‌های خیریه برای حمایت از مدارس محلی راه‌اندازی کند.

اجرا کردن

بنیادین

Ex: The implementation of universal healthcare was seen as a revolutionary step toward ensuring access to medical services for all citizens .

اجرای مراقبت‌های بهداشتی جهانی به عنوان گامی انقلابی در جهت تضمین دسترسی به خدمات پزشکی برای همه شهروندان دیده شد.

event [اسم]
اجرا کردن

اتفاق

Ex: The sports event drew a large crowd of enthusiastic fans .

رویداد ورزشی جمعیت زیادی از طرفداران مشتاق را به خود جذب کرد.

company [اسم]
اجرا کردن

شرکت

Ex: The company expanded its business to European markets .

شرکت کسب و کار خود را به بازارهای اروپایی گسترش داد.

to remake [فعل]
اجرا کردن

از نو ساختن

Ex: The company decided to remake their website to improve user experience .

شرکت تصمیم گرفت وبسایت خود را دوباره بسازد تا تجربه کاربری را بهبود بخشد.

to make up [فعل]
اجرا کردن

از خود درآوردن

Ex: The con artist made up a fake identity to deceive people .

کلاهبردار یک هویت جعلی ساخت تا مردم را فریب دهد.

engineer [اسم]
اجرا کردن

مهندس

Ex: The engineer is responsible for ensuring the safety and efficiency of the electrical system .

مهندس مسئول اطمینان از ایمنی و کارایی سیستم الکتریکی است.

to prepare [فعل]
اجرا کردن

آماده‌سازی کردن

Ex: They prepare their backpacks with all the necessary supplies for school .

آن‌ها کوله‌پشتی‌های خود را با تمام لوازم ضروری برای مدرسه آماده می‌کنند.

forever [قید]
اجرا کردن

برای همیشه

Ex: He will be remembered forever for his contributions to science .
اجرا کردن

انقلابی کردن

Ex: Innovations in artificial intelligence are expected to revolutionize various industries .

انتظار می‌رود که نوآوری‌ها در هوش مصنوعی انقلابی در صنایع مختلف ایجاد کنند.

despite [حرف اضافه]
اجرا کردن

علی‌رغم

Ex:

آن‌ها از سفر لذت بردند علیرغم هوای سرد.

pressure [اسم]
اجرا کردن

فشار

Ex: The company faced pressure from investors to improve its performance .

شرکت با فشار از سوی سرمایه‌گذاران برای بهبود عملکرد خود مواجه شد.

crowd [اسم]
اجرا کردن

جمعیت

Ex: As the parade passed by , the crowd waved flags and danced to the lively music filling the air .

همانطور که رژه می‌گذشت، جمعیت پرچم‌ها را تکان می‌دادند و به موسیقی شاد که هوا را پر کرده بود می‌رقصیدند.

device [اسم]
اجرا کردن

ابزار

Ex: The teacher used an interactive device to engage students in the lesson .

معلم از یک دستگاه تعاملی برای درگیر کردن دانش‌آموزان در درس استفاده کرد.

disaster [اسم]
اجرا کردن

مصیبت

Ex: The disaster recovery team worked tirelessly after the flood .

تیم بازیابی پس از فاجعه پس از سیل بی‌وقفه کار کرد.

perfectly [قید]
اجرا کردن

به‌بهترین‌شکل

Ex: She speaks French perfectly .

او فرانسوی را کاملاً صحبت می‌کند.

to switch [فعل]
اجرا کردن

تغییر دادن

Ex: She used to be a waitress before switching to law .

قبل از تغییر به حقوق، پیشخدمت بود.

اجرا کردن

اثبات کردن

Ex: The experiment demonstrated the effectiveness of the new medication in reducing symptoms .

آزمایش نشان داد که داروی جدید در کاهش علائم مؤثر است.

physical [صفت]
اجرا کردن

فیزیکی

Ex:

پزشک یک معاینه جسمی برای ارزیابی وضعیت بیمار انجام داد.

button [اسم]
اجرا کردن

دکمه

Ex: The dress has decorative buttons along the neckline .

لباس دکمه‌های تزئینی در امتداد یقه دارد.

common [صفت]
اجرا کردن

عادی

Ex: It was a common day at the office with no surprises .

این یک روز معمولی در دفتر بدون هیچ غافلگیری بود.

pocket [اسم]
اجرا کردن

جیب

Ex: The jacket has two front pockets for storing small items .

ژاکت دو جیب جلو برای نگهداری وسایل کوچک دارد.

to include [فعل]
اجرا کردن

شامل بودن

Ex: Does the package include transportation to the airport ?

آیا بسته شامل حمل و نقل به فرودگاه است؟

to combine [فعل]
اجرا کردن

ترکیب کردن

Ex: The artist combined different colors to create a beautiful and harmonious painting .

هنرمند رنگ‌های مختلف را ترکیب کرد تا یک نقاشی زیبا و هماهنگ خلق کند.

same [صفت]
اجرا کردن

یکسان

Ex: They decided to go to the same vacation spot as last summer .

آنها تصمیم گرفتند به همان نقطه تعطیلات مانند تابستان گذشته بروند.

اجرا کردن

مدیرعامل

Ex:

مدیر عامل با سرمایه‌گذاران ملاقات کرد تا در مورد برنامه‌های آینده بحث کند.