کتاب 'فور کرنرز' 4 - واحد 10 درس الف

در اینجا واژگان از واحد 10 درس A در کتاب درسی Four Corners 4 را پیدا خواهید کرد، مانند "تخیلی"، "رسیدن"، "بند"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 4
perspective [اسم]
اجرا کردن

دید

Ex: It 's important to consider different perspectives when making important decisions .

مهم است که دیدگاه‌های مختلف را هنگام تصمیم‌گیری‌های مهم در نظر بگیرید.

traffic [اسم]
اجرا کردن

عبورومرور

Ex:

ترافیک عابران پیاده در اطراف مرکز خرید در تعطیلات آخر هفته شلوغ بود.

accident [اسم]
اجرا کردن

تصادف

Ex: She witnessed a car accident at the busy intersection downtown .

او شاهد یک تصادف ماشین در تقاطع شلوغ مرکز شهر بود.

to catch up [فعل]
اجرا کردن

اطلاعات تازه به‌دست آوردن

Ex:

بیایید در مورد به‌روزرسانی‌های آخرین جلسه تیم صحبت کنیم.

اجرا کردن

ساختن (پاسخ یا راه حل)

Ex: By the end of the month , I will have come up with a detailed proposal .

تا پایان ماه، یک پیشنهاد دقیق تهیه خواهم کرد.

اجرا کردن

تحسین کردن

Ex:

دیدن کسی که این همه مردم به او احترام می‌گذارند الهام‌بخش است.

اجرا کردن

رابطه خوبی باهم داشتن

Ex:

من با همکارانم در شغل قبلی‌ام خوب کنار می‌آمدم.

to keep up [فعل]
اجرا کردن

با کسی در ارتباط ماندن

Ex: Despite living in different cities , they make an effort to keep up and stay connected regularly .

علیرغم زندگی در شهرهای مختلف، آنها تلاش می‌کنند تا در تماس بمانند و به طور منظم در ارتباط باشند.

اجرا کردن

قسر در رفتن

Ex:

او فکر می‌کرد می‌تواند با تقلب در امتحان از مجازات فرار کند، اما معلم فهمید.

اجرا کردن

تحمل کردن

Ex: Residents put up with the noise of city life for the conveniences it offers .

ساکنان تحمل می‌کنند سر و صدای زندگی شهری را به خاطر راحتی‌هایی که ارائه می‌دهد.

imaginative [صفت]
اجرا کردن

خیال‌انگیز

Ex: The inventor 's imaginative approach led to the creation of groundbreaking technology .

رویکرد خلاقانه مخترع منجر به ایجاد فناوری پیشگام شد.

creative [صفت]
اجرا کردن

خلاق

Ex: My cousin is very creative , she paints beautiful pictures with watercolors .

پسرعمویم بسیار خلاق است، او با آبرنگ نقاشی‌های زیبایی می‌کشد.

to respect [فعل]
اجرا کردن

احترام گذاشتن

Ex: The students respect their teacher for her passion and commitment to education .

دانش‌آموزان به خاطر اشتیاق و تعهد معلمشان به آموزش، به او احترام می‌گذارند.

to lie [فعل]
اجرا کردن

دروغ گفتن

Ex: He consistently lied during the investigation .

او در طول تحقیق به طور مداوم دروغ گفت.

truth [اسم]
اجرا کردن

حقیقت

Ex: Philosophers and thinkers have debated the nature of truth for centuries .
fault [اسم]
اجرا کردن

خطا

Ex: She admitted her fault and apologized for the misunderstanding .

او به خطای خود اعتراف کرد و به خاطر سوء تفاهم عذرخواهی کرد.

to avoid [فعل]
اجرا کردن

دوری کردن

Ex: After their disagreement , he avoided her in the work place .

پس از اختلافشان، او در محل کار از او اجتناب می‌کرد.

to damage [فعل]
اجرا کردن

آسیب رساندن

Ex: The vandals intentionally damaged the public property with graffiti .

خرابکاران عمداً اموال عمومی را با گرافیتی آسیب زدند.

right away [قید]
اجرا کردن

فورا

Ex: Realizing the mistake , she apologized right away .

وقتی متوجه اشتباهش شد، بلافاصله عذرخواهی کرد.

leash [اسم]
اجرا کردن

قلاده

Ex: Dogs must be kept on a leash in public places for safety .

سگ‌ها باید در مکان‌های عمومی برای ایمنی با تسمه نگه داشته شوند.

to witness [فعل]
اجرا کردن

شاهد بودن

Ex: She witnessed a pickpocketing incident during her trip .

او در طول سفرش شاهد یک اتفاق جیب‌بری بود.

statement [اسم]
اجرا کردن

نظر

Ex: The company 's mission statement emphasizes customer service .
اجرا کردن

مشتاقانه در انتظار چیزی بودن

Ex: They are looking forward to the family reunion .

آن‌ها بی‌صبرانه منتظر دیدار خانواده هستند.

several [تخصیص‌گر]
اجرا کردن

چند

Ex:

چند دوست دیشب برای شام به ما ملحق شدند.