فریبنده
یافتههای تحقیقاتی انقلابی دانشمند جذاب بود، چالشبرانگیز برای خرد متعارف.
این صفات، ویژگیها یا خصوصیاتی را توصیف میکنند که احساسات، عواطف یا احساسات مثبت را برمیانگیزند، مانند "هیجانانگیز"، "الهامبخش"، "هیجانانگیز" و غیره.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
فریبنده
یافتههای تحقیقاتی انقلابی دانشمند جذاب بود، چالشبرانگیز برای خرد متعارف.
جالب
موزه نمایشگاههای جالب زیادی داشت.
دلگرمکننده
داوطلبان محیطی تشویقکننده برای یادگیری کودکان ایجاد کردند.
الهامبخش
سبک رهبری الهامبخش او تیم را برای دستیابی به اهدافشان تشویق کرد.
الهامبخش
سفر او از انعطافپذیری و عزم واقعاً الهامبخش بود برای همه کسانی که او را میشناختند.
تکاندهنده
صدای ناگهانی رعد شگفتانگیز بود، باعث شد همه از تعجب بپرند.
تعجببرانگیز
تصمیم ناگهانی او برای ترک شغلش کاملاً تعجبآور بود.
هیجانانگیز
سوار شدن بر روی ترن هوایی هیجانانگیز بود، با پیچها و چرخشهایی که سواران را از هیجان فریاد زدند.
هیجانانگیز
بازی فوتبال بسیار هیجانانگیز بود، با هر دو تیم در دقایق پایانی گل زدند.
خوشحالکننده
تکمیل پازل چالشبرانگیز یک تجربه رضایتبخش برای سارا بود و او احساس موفقیت کرد.
راضیکننده
تکمیل یک تمرین چالشبرانگیز میتواند از نظر جسمی خستهکننده باشد اما همچنین رضایتبخش است.
آرامشبخش
گذراندن بعدازظهر کنار دریاچه آرامشبخش آرامشبخش بود، به او اجازه داد تا استراحت کند و انرژی بگیرد.
آرامشبخش
حمام گرم پر از نمک اپسوم، تسکین آرامشبخشی برای عضلات دردناک او فراهم کرد.
آرامشبخش
موسیقی آرامبخش که در پسزمینه پخش میشد، فضایی دلنشین در اسپا ایجاد کرد.
تازه کننده
نوشیدن جرعهجرعه یک لیوان لیموناد طراوتبخش تشنگی او را در یک بعدازظهر آفتابی برطرف کرد.
متقاعدکننده
آمار قانعکننده از فرضیه محقق حمایت کرد و یافتههایش را تقویت کرد.
اطمینان بخش
کلمات اطمینانبخش او به آرامش اعصابش قبل از ارائه مهم کمک کرد.
وسوسه انگیز
عطر وسوسهانگیز بیکن داغ او را صبح از رختخواب بیرون کشید.
فریبنده
منحنیهای فریبنده ماشین ورزشی نگاهش را گرفت وقتی که با سرعت گذشت.
برانگیزنده
بوی یادآورنده نان تازه پخته شده، او را به یاد دوران کودکی اش انداخت.
تأثیرگذار
او یک نامه تاثیرگذار نوشت تا از معلم خود برای سالهای حمایت تشکر کند.
بامزه
نمایش کمدی خندهدار تماشاگران را از ابتدا تا انتها به خنده انداخت.
سرگرمکننده
حرکات خندهدار دلقک بچهها را به خندهای بیاختیار انداخت.
سرگرمکننده
علیرغم طرح داستانی قابل پیشبینی، بازیگران سرگرمکننده و سکانسهای اکشن سریع فیلم، آن را به یک تماشای تابستانی مفرح تبدیل کرد.
بامزه
او این را خندهدار مییابد که سگش از گربهها میترسد.
خاطرهانگیز
آهنگ نوستالژیک تابستانهای کودکی او را که در ساحل گذرانده بود به یادش آورد.
بهیادماندنی
سخنرانی که او در مراسم فارغالتحصیلی ایراد کرد چنان الهامبخش بود که به به یاد ماندنیترین بخش مراسم تبدیل شد.
دلپذیر
پیک نیک کنار رودخانه روشی لذت بخش برای گذراندن بعدازظهر بود.
جذاب
کتاب آنقدر جذاب بود که او نمیتوانست آن را زمین بگذارد.
سودمند
ارتباطات مفید او به او کمک کرد تا سریعاً شغلی پیدا کند.
هیجان انگیز
سولوی گیتار تکاندهنده او جمعیت را برقی کرد، و آنها را به پای کف زدن آورد.