واژگان برای IELTS General (نمره 6-7) - اقدامات رابطه‌ای

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به اقدامات رابطه‌ای که برای آزمون عمومی آموزش آیلتس ضروری است را یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
to lean on [فعل]
اجرا کردن

بر چیزی تکیه کردن

Ex: The newly promoted manager has leaned on their experienced colleagues for advice .

مدیر تازه ارتقا یافته برای دریافت مشاوره به همکاران با تجربه خود تکیه کرده است.

to open up [فعل]
اجرا کردن

درددل کردن

Ex: During the therapy session , she gradually started to open up about her traumatic experiences .

در طول جلسه درمانی، او کم کم شروع به باز کردن درباره تجربیات آسیب زای خود کرد.

اجرا کردن

مصالحه کردن

Ex: In a relationship , partners often need to compromise on decisions to ensure harmony and mutual satisfaction .

در یک رابطه، شرکا اغلب نیاز دارند که در تصمیم‌ها مصالحه کنند تا هماهنگی و رضایت متقابل را تضمین کنند.

to bond [فعل]
اجرا کردن

ارتباط برقرار کردن

Ex: Joining a book club allowed her to bond with fellow book lovers and discuss their favorite reads .

عضویت در یک باشگاه کتاب به او اجازه داد تا با سایر دوستداران کتاب ارتباط برقرار کند و درباره کتاب‌های مورد علاقه‌شان بحث کند.

to fall for [فعل]
اجرا کردن

عاشق کسی شدن

Ex: It took some time , but eventually , she fell for her best friend .

مدتی طول کشید، اما در نهایت، او عاشق بهترین دوستش شد.

to ask out [فعل]
اجرا کردن

کسی را به قرار عاشقانه دعوت کردن

Ex:

او درباره دعوت دوستش به یک قرار عصبی است.

to move in [فعل]
اجرا کردن

به جایی نقل‌مکان کردن

Ex: The new bakery will move in to the corner shop next week .

نانوایی جدید هفته آینده به مغازه گوشه خواهد رفت.

to count on [فعل]
اجرا کردن

روی کسی یا چیزی حساب کردن

Ex: Clients need to count on the quality of our services for long-term satisfaction .

مشتریان باید بتوانند روی کیفیت خدمات ما برای رضایت بلندمدت حساب کنند.

اجرا کردن

هوای کسی را داشتن

Ex: I will look out for your investment and make sure it grows steadily .

من مراقب سرمایه‌گذاری شما خواهم بود و مطمئن می‌شوم که به طور پیوسته رشد کند.

اجرا کردن

تحمل کردن

Ex: Residents put up with the noise of city life for the conveniences it offers .

ساکنان تحمل می‌کنند سر و صدای زندگی شهری را به خاطر راحتی‌هایی که ارائه می‌دهد.

to reassure [فعل]
اجرا کردن

اطمینان دادن

Ex: Parents often reassure their children by telling them there 's nothing to fear in the dark , helping them sleep peacefully .

والدین اغلب با گفتن اینکه در تاریکی چیزی برای ترسیدن وجود ندارد به کودکان خود اطمینان خاطر می‌دهند و به آنها کمک می‌کنند تا آرام بخوابند.

to devote [فعل]
اجرا کردن

وقف کردن

Ex: Many individuals devote time each day to personal development activities .

بسیاری از افراد هر روز زمان خود را به فعالیت‌های توسعه شخصی اختصاص می‌دهند.

اجرا کردن

آشتی دادن

Ex: The peace treaty was signed to reconcile the two warring nations .

پیمان صلح برای آشتی دو ملت در حال جنگ امضا شد.

اجرا کردن

دور هم جمع شدن (به نشانه حمایت)

Ex:

افراد با پیشینه‌های مختلف دور هم جمع شدند تا از کمپین حفاظت از محیط زیست حمایت کنند.

to flirt [فعل]
اجرا کردن

لاس زدن

Ex: Online dating platforms sometimes involve users who flirt without seeking a serious commitment .

پلتفرم‌های دوستیابی آنلاین گاهی شامل کاربرانی می‌شوند که فلرت می‌کنند بدون اینکه به دنبال تعهد جدی باشند.

to pick up [فعل]
اجرا کردن

نزدیک شدن به کسی (به منظور لاس زدن)

Ex: She 's not the type to pick up guys at a club .

او از آن نوعی نیست که در کلاب با پسرها رابطه برقرار کند.

to deceive [فعل]
اجرا کردن

فریب دادن

Ex: She felt hurt when she discovered that her partner had deceived her about their plans .

وقتی فهمید که شریکش در مورد برنامه‌هایشان او را فریب داده است، احساس ناراحتی کرد.

to ghost [فعل]
اجرا کردن

نادیده گرفتن

Ex: I wo n't ghost you ; I 'll be honest .

من تو را گوست نمی‌کنم؛ صادق خواهم بود.

to dump [فعل]
اجرا کردن

با کسی بهم زدن

Ex: Tom chose to dump his girlfriend without warning , leaving her devastated and questioning their entire relationship .

تام تصمیم گرفت دوست دخترش را بدون هشدار رها کند، او را ویران کرد و تمام رابطه‌شان را زیر سوال برد.

to fall out [فعل]
اجرا کردن

قطع ارتباط کردن

Ex: Political differences caused the neighbors to fall out , leading to a strained relationship .

تفاوت‌های سیاسی باعث شد که همسایه‌ها با هم دعوا کنند، که منجر به رابطه‌ای پرتنش شد.

اجرا کردن

رد کردن

Ex: The landlord turned down the rent increase , mindful of tenant affordability .

صاحبخانه با توجه به توانایی مالی مستاجر، افزایش اجاره را رد کرد.

to let down [فعل]
اجرا کردن

سرخورده کردن

Ex: The politician 's empty promises and lack of action let down the voters who had placed their trust in them .

وعده‌های پوچ و عدم اقدام سیاستمدار، رای‌دهندگانی که به او اعتماد کرده بودند را نومید کرد.

اجرا کردن

به روابط بین افراد یا گروه‌ها آسیب رساندن

Ex:

محقق با افشای شواهد حیاتی، شاهدان را علیه مجرم برگرداند.

to alienate [فعل]
اجرا کردن

خصومت برانگیختن

Ex: The constant criticism from his partner began to alienate him emotionally .

انتقادهای مداوم شریکش شروع به دور کردن او از لحاظ عاطفی کرد.

to part [فعل]
اجرا کردن

پایان دادن (به یک رابطه)

Ex: The couple is considering whether to part due to irreconcilable differences .

این زوج در حال بررسی جدایی به دلیل تفاوت‌های غیرقابل حل هستند.

to stand up [فعل]
اجرا کردن

به موقع به قرار نرسیدن

Ex: He stood up his date by not showing up at the agreed-upon location .

او با عدم حضور در محل توافق شده، رهایش کرد قرارش را.

واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار Intensity زمان و مدت فضا و منطقه
اشکال Speed Significance Insignificance
قدرت و نفوذ بی نظیری عمومیت Complexity
کیفیت بالا کیفیت پایین Value چالش‌ها
ثروت و موفقیت فقر و شکست سن و ظاهر شکل بدن
Wellness قابلیت فکری ناتوانی فکری صفات مثبت انسانی
صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی رفتارهای مالی رفتارهای اجتماعی
صفات تندخو پاسخ‌های عاطفی مثبت پاسخ‌های عاطفی منفی حالت‌های عاطفی مثبت
حالت‌های عاطفی منفی طعم‌ها و بوها بافت‌ها صداها
Temperature Probability تلاش و پیشگیری نظرات
افکار و تصمیمات تشویق و دلسردی دانش و اطلاعات درخواست و پیشنهاد
احترام و تایید پشیمانی و اندوه اقدامات رابطه‌ای اقدامات و واکنش های فیزیکی
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها
درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری درک حواس پیش‌بینی
لمس و نگه داشتن خوردن و نوشیدن تهیه غذا تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری سرگرمی ها و روال ها Shopping
مالی و ارز Workplace زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation Society رویدادهای اجتماعی حیوانات
بخش های شهر غذا و نوشیدنی دوستی و دشمنی جنسیت و تمایلات جنسی
Family سبک‌های رابطه روابط عاشقانه احساسات مثبت
احساسات منفی سفر و گردشگری Migration مواد
Pollution فجایع قیدهای نظر و قطعیت قیدهای حالت
Weather قیدهای درجه قیدهای زمان و تکرار قیدهای هدف و تأکید
قیدهای پیوندی