واژگان برای IELTS General (نمره 8-9) - تشویق و دلسردی

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به تشویق و دلسردی را که برای آزمون General Training IELTS لازم است، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 8-9)
to coax [فعل]
اجرا کردن

کسی را راضی به انجام کاری کردن

Ex: The interviewer tried to coax the interviewee into sharing more details about their experiences .

مصاحبه‌کننده سعی کرد مصاحبه‌شونده را ترغیب کند تا جزئیات بیشتری درباره تجربیاتش به اشتراک بگذارد.

to cajole [فعل]
اجرا کردن

قانع کردن

Ex: He managed to cajole his roommate into helping with the housecleaning by offering to cook their favorite meal .

او توانست با پیشنهاد پختن غذای مورد علاقه‌شان، همخانه‌اش را ترغیب کند تا در نظافت خانه کمک کند.

اجرا کردن

با استدلال قانع کردن

Ex: The parents decided to reason with their child to help them see the importance of completing their homework .

والدین تصمیم گرفتند با فرزند خود استدلال کنند تا به او کمک کنند اهمیت انجام تکالیفش را ببیند.

to lure [فعل]
اجرا کردن

وسوسه کردن

Ex: The company offered a special discount to lure new customers to try their products .

شرکت یک تخفیف ویژه ارائه داد تا مشتریان جدید را فریب دهد تا محصولاتشان را امتحان کنند.

to inveigle [فعل]
اجرا کردن

فریفتن

Ex: Despite initial skepticism , the charismatic speaker was able to inveigle the audience into supporting his controversial ideas .

علیرغم شک و تردید اولیه، سخنران کاریزماتیک توانست مخاطبان را فریب دهد تا از ایده‌های جنجالی او حمایت کنند.

to entice [فعل]
اجرا کردن

اغوا کردن

Ex: The restaurant enticed diners to try their new menu items by offering a free appetizer with every main course .

رستوران با ارائه پیش‌غذای رایگان همراه با هر غذای اصلی، مشتریان را به امتحان کردن آیتم‌های جدید منو ترغیب کرد.

to sway [فعل]
اجرا کردن

تحت‌تأثیر قرار دادن

Ex: The persuasive documentary aimed to sway viewers to reconsider their attitudes towards climate change .

مستند متقاعد کننده با هدف ترغیب بینندگان به تجدید نظر در نگرش خود نسبت به تغییرات آب و هوایی ساخته شد.

to faze [فعل]
اجرا کردن

روحیه کسی را خراب کردن

Ex: The loud noise outside the window did n't faze the focused student studying for exams .

صدای بلند بیرون پنجره، دانش‌آموز متمرکزی که برای امتحانات درس می‌خواند را آشفته نکرد.

اجرا کردن

دستپاچه کردن

Ex: The unfamiliar surroundings began to disconcert the traveler , making her feel a bit uneasy .

محیط ناآشنا شروع به سردرگم کردن مسافر کرد و باعث شد او کمی احساس ناراحتی کند.

to champion [فعل]
اجرا کردن

جنگیدن برای چیزی

Ex: Employees rallied together to champion workplace diversity and inclusion .

کارکنان برای حمایت از تنوع و شمول در محیط کار متحد شدند.

to stand by [فعل]
اجرا کردن

وفادار ماندن

Ex:

اعضای خانواده اغلب در کنار هم می‌مانند در سختی و آسانی.

to endorse [فعل]
اجرا کردن

حمایت کردن

Ex: Companies often seek celebrities to endorse their products in marketing campaigns .

شرکت‌ها اغلب به دنبال افراد مشهور هستند تا محصولاتشان را در کمپین‌های بازاریابی تأیید کنند.

to prod [فعل]
اجرا کردن

کسی را به انجام کاری تشویق کردن

Ex: Wanting to speed up the process , she prodded her colleague to complete the task more quickly .

با تمایل به تسریع فرآیند، او همکارش را ترغیب کرد تا وظیفه را سریع‌تر به پایان برساند.

to exhort [فعل]
اجرا کردن

تشویق و ترغیب کردن

Ex: The leader is currently exhorting the group to stay focused on their mission .

رهبر در حال حاضر گروه را به ماندن متمرکز بر ماموریتشان ترغیب می‌کند.