کتاب 'فور کرنرز' 4 - واحد 9 درس ب

در اینجا واژگان از واحد 9 درس B در کتاب درسی Four Corners 4 را پیدا خواهید کرد، مانند "عدم احتمال"، "شکاک"، "شک"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 4
probability [اسم]
اجرا کردن

احتمال

Ex: He assessed the probability of passing the exam based on his study habits .

او احتمال قبولی در امتحان را بر اساس عادات مطالعه‌اش ارزیابی کرد.

اجرا کردن

امکان ناپذیری

Ex: The movie embraced its own improbability with a playful tone .

فیلم عدم احتمال خود را با لحنی بازیگوش پذیرفت.

twin [اسم]
اجرا کردن

دوقلو

Ex:

او یک برادر دوقلو دارد که دقیقاً شبیه او است.

to develop [فعل]
اجرا کردن

توسعه یافتن

Ex: The small startup has the potential to develop into a leading technology company .

استارتاپ کوچک این پتانسیل را دارد که به یک شرکت پیشرو در فناوری تبدیل شود.

secret [اسم]
اجرا کردن

راز

Ex:

نقشه گنج آنها را به یک مکان مخفی هدایت کرد که در آنجا طلای دزدان دریایی دفن شده بود.

special [صفت]
اجرا کردن

خاص

Ex: They decorated the room with balloons to make it look special .

آنها اتاق را با بادکنک‌ها تزئین کردند تا ویژه به نظر برسد.

to doubt [فعل]
اجرا کردن

شک داشتن

Ex: The researchers doubted the validity of the initial hypothesis .

محققان در اعتبار فرضیه اولیه شک داشتند.

skeptical [صفت]
اجرا کردن

دیرباور

Ex: Mary was skeptical of the online reviews and decided to investigate the product herself .

مری نسبت به نظرات آنلاین شکاک بود و تصمیم گرفت خودش محصول را بررسی کند.

pretty [قید]
اجرا کردن

نسبتاً

Ex: The weather 's been pretty mild this week compared to last .

هوا این هفته در مقایسه با هفته گذشته نسبتاً ملایم بوده است.

probable [صفت]
اجرا کردن

محتمل

Ex: The survey results suggest that there is a probable decline in consumer confidence in the current economic climate .

نتایج نظرسنجی نشان می‌دهد که کاهش محتملی در اعتماد مصرف‌کننده در شرایط اقتصادی فعلی وجود دارد.

doubtful [صفت]
اجرا کردن

مردد

Ex: She felt doubtful about the sincerity of his apology , wondering if it was genuine .

او در مورد صداقت عذرخواهی او مشکوک احساس کرد، و فکر کرد که آیا واقعی است.

unlikely [صفت]
اجرا کردن

بعید

Ex: It 's unlikely that it will rain tomorrow , as the weather forecast predicts clear skies .

بعید به نظر می‌رسد که فردا باران ببارد، زیرا پیش‌بینی هوا آسمان صاف را پیش‌بینی می‌کند.

اجرا کردن

زبان بدن

Ex: Reading body language is a skill that can help in negotiations .

خواندن زبان بدن مهارتی است که می‌تواند در مذاکرات کمک کند.

emotion [اسم]
اجرا کردن

احساس

Ex: The artist expressed her emotions through her vibrant and evocative paintings .

هنرمند احساسات خود را از طریق نقاشی‌های پرجنب‌وجوش و تأثیرگذارش بیان کرد.

hairstyle [اسم]
اجرا کردن

مدل مو

Ex: She admired the intricate hairstyle the stylist had created .
memory [اسم]
اجرا کردن

حافظه

Ex: She has a great memory for faces .

او حافظه فوق‌العاده‌ای برای چهره‌ها دارد.

dream [اسم]
اجرا کردن

رؤیا

Ex: He often kept a journal by his bed to write down his dream each morning .

او اغلب یک دفتر خاطرات در کنار تخت خود نگه می‌داشت تا هر صبح رویای خود را بنویسد.

اجرا کردن

بیان چهره

Ex:

حالت چهره سخت معلم کلاس پر سر و صدا را آرام کرد.

tone of voice [عبارت]
اجرا کردن

the way a person speaks, including how high or low their voice is, how loud or soft they speak, and the feelings they convey through their voice

Ex: The speaker ’s commanding tone of voice captured the audience ’s attention .