کتاب 'فیس تو فیس' متوسطه - واحد 3 - 3B

در اینجا واژگان از واحد 3 - 3B در کتاب درسی Face2Face Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "کروز"، "مستقل"، "تعطیلات بسته" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فیس تو فیس' متوسطه
to get into [فعل]
اجرا کردن

وارد شدن

Ex: The passengers lined up to get into the airplane .

مسافران برای سوار شدن به هواپیما صف کشیدند.

to get out [فعل]
اجرا کردن

بیرون رفتن

Ex:

وقت آن است که از دفتر خارج شوید؛ روز کاری به پایان رسیده است.

trip [اسم]
اجرا کردن

سفر

Ex: Every year , the Smith family takes a trip to visit relatives in another state .

هر سال، خانواده اسمیت یک سفر برای دیدار با اقوام در ایالت دیگر انجام می‌دهند.

to get back [فعل]
اجرا کردن

برگشتن

Ex:

او برای بازگشت به زادگاهش برای گردهمایی خانواده هیجان زده بود.

guided [صفت]
اجرا کردن

همراه با راهنما

Ex: The team used a guided strategy to increase their sales .

تیم از یک استراتژی هدایت‌شده برای افزایش فروش خود استفاده کرد.

tour [اسم]
اجرا کردن

گردشگری

Ex: We joined a guided tour to learn more about the national park 's wildlife .

ما به یک تور راهنما پیوستیم تا بیشتر درباره حیات وحش پارک ملی یاد بگیریم.

اجرا کردن

به‌طور مستقل

Ex: The company was designed to operate independently from its parent organization .

شرکت برای کار کردن مستقل از سازمان مادر خود طراحی شده است.

journey [اسم]
اجرا کردن

سفر

Ex: The family embarked on a road trip , making stops at various landmarks and attractions during their journey .

خانواده به یک سفر جاده‌ای رفتند و در طول سفر خود در نقاط دیدنی و جاذبه‌های مختلف توقف کردند.

first class [اسم]
اجرا کردن

صندلی درجه یک (هواپیما، قطار و...)

Ex:

او برای سفر تولدش یک بلیط درجه یک برای خودش گرفت.

اجرا کردن

کلاس تجاری (هواپیما، قطار و...)

Ex: Meals and drinks served in business class are usually of higher quality .

غذاها و نوشیدنی‌های سرو شده در کلاس تجاری معمولاً کیفیت بالاتری دارند.

اجرا کردن

کلاس اقتصادی (سفر)

Ex: The meal service in economy class was simple but adequate for the journey .

سرویس غذای در کلاس اکونومی ساده اما برای سفر کافی بود.

cruise [اسم]
اجرا کردن

کشتیرانی

Ex: He saved up for years to afford a round-the-world cruise , fulfilling his dream of circumnavigating the globe by sea .

او سال‌ها پس‌انداز کرد تا بتواند هزینه یک کروز دور دنیا را بپردازد و رویای دور زدن کره زمین از طریق دریا را محقق کند.

here [قید]
اجرا کردن

اینجا

Ex: I live here in this apartment .

من اینجا در این آپارتمان زندگی می‌کنم.

there [قید]
اجرا کردن

آنجا

Ex: Look there ; a shooting star !

نگاه کن آنجا؛ یک شهاب سنگ!

together [قید]
اجرا کردن

با هم

Ex: She and her friend sat together on the bench .

او و دوستش با هم روی نیمکت نشستند.

separately [قید]
اجرا کردن

به‌صورت جداگانه

Ex: We were seated separately due to limited space at the restaurant .

ما به دلیل فضای محدود در رستوران جداگانه نشانده شدیم.

to get on [فعل]
اجرا کردن

سوار شدن (قطار، اتوبوس و غیره)

Ex: He got on the subway just before the doors closed .

او دقیقاً قبل از بسته شدن درها سوار مترو شد.

to get off [فعل]
اجرا کردن

پیاده شدن (از اتوبوس، قطار و غیره)

Ex: The passengers will get off the train at the station .

مسافران در ایستگاه از قطار پیاده خواهند شد.

bus [اسم]
اجرا کردن

اتوبوس

Ex: The bus took us to the city center where we explored the shops and attractions .

اتوبوس ما را به مرکز شهر برد جایی که مغازه‌ها و جاذبه‌ها را کشف کردیم.

plane [اسم]
اجرا کردن

هواپیما

Ex: She watched the plane disappear into the distance .

او تماشا کرد که هواپیما در دوردست ناپدید شد.

train [اسم]
اجرا کردن

قطار

Ex: They waved goodbye from the platform as the train departed .

آن‌ها از سکو در حالی که قطار حرکت می‌کرد، بدرقه‌اش کردند.

taxi [اسم]
اجرا کردن

تاکسی

Ex: I shared a taxi with a stranger going in the same direction .

من یک تاکسی با یک غریبه که به همان سمت می‌رفت شریک شدم.

اجرا کردن

تور مسافرتی با خدمات کامل

Ex: A package holiday can save you a lot of time planning and booking separately .

یک مسافرت سازمان‌یافته می‌تواند در زمان برنامه‌ریزی و رزرو جداگانه، به شما کمک زیادی کند.