the area around someone, somewhere, or something
محله
او در ترک محله لندن تردید داشت.
در اینجا واژگان از واحد 8 - بخش 1 در کتاب درسی Interchange Pre-Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند 'خشکشویی'، 'ورود به'، 'منطقه'، و غیره.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
the area around someone, somewhere, or something
محله
او در ترک محله لندن تردید داشت.
the part of space where someone or something is or they should be
مکان
من میخواهم یک مکان جدید برای شام امشب پیدا کنم.
something that a person spends time doing, particularly to accomplish a certain purpose
فعالیت
نقاشی و رنگآمیزی فعالیتهای خلاقانهای هستند که میتوانند احساسات شما را بیان کنند.
a store where clothing items, such as shirts, pants, dresses, and accessories, are sold to customers
لباسفروشی
او یک کت از فروشگاه لباس نزدیک خانهاش خرید.
a store in which food and necessary household items are sold
خواربارفروشی
او به سوپرمارکت سر زد تا شیر و نان بخرد.
the thin thread-like things that grow on our head
مو
او قبل از بیرون رفتن موهایش را با دقت شانه زد.
a place where hairdressing, makeup and other cosmetic services are done professionally
سالن (زیبایی)
او به آرایشگاه رفت تا موهایش را کوتاه و هایلایت کند.
a facility where coin-operated washing machines and dryers are available to customers
رختشویخانه
او به خشکشویی سکهای رفت تا لباسهایش را بشوید.
a stand or stall on a street, etc. where newspapers, magazines, and sometimes books are sold
دکه روزنامهفروشی
او در دکه روزنامهفروشی توقف کرد تا روزنامه صبح را بخرد.
a very large, often roofless, structure where sports events, etc. are held for an audience
ورزشگاه
استادیوم جدید مملو از هواداران بود، همه مشتاقانه منتظر شروع بازی فوتبال قهرمانی بودند.
a public place where a wireless Internet connection is made available
مکانی عمومی مجهز به اینترنت برای کاربران
کافیشاپها و فرودگاهها هاتاسپاتهای محبوبی برای مسافران نیازمند دسترسی به اینترنت هستند.
a particular style or shape in which someone's hair is cut
مدل مو
او یک مدل موی جدید گرفت که باعث شد ظاهری آراستهتر داشته باشد.
the styles and trends of clothing, accessories, makeup, and other items that are popular in a certain time and place
مد
روندهای مد میتوانند بسته به منطقه و فرهنگ به شدت متفاوت باشند.
a type of small restaurant where people can drink coffee, tea, etc. and usually eat light meals too
کافیشاپ
او در یک کافی شاپ نزدیک دانشگاه نیمه وقت کار میکند.
a pharmacy that sells medicines and also other types of goods, for example toiletries
داروخانه
بسیاری از داروخانهها برای راحتی 24 ساعت باز هستند.
a place that sells fuel for cars, buses, bikes, etc.
جایگاه سوخت
آنها در پمپ بنزین توقف کردند تا باک را پر کنند قبل از ادامه سفر جادهای خود.
a place in which collections of books and sometimes newspapers, movies, music, etc. are kept for people to read or borrow
کتابخانه
عصر را در کتابخانه محلی مطالعه کردم.
a place where we can send letters, packages, etc., or buy stamps
اداره پست
من دوست دارم هر روز صندوق پست خود را در دفتر پست برای هر نامه جدیدی بررسی کنم.
to begin to live in a new house or work in a new office
به جایی نقلمکان کردن
همخانهای من هفته آینده جابجا خواهد شد وقتی قرارداد اجارهاش تمام شود.
on the opposite side of a given area or location
آنطرف
دوستم آن طرف خیابان از ما زندگی میکند.
used to show that something exists or happens inside a space or area
در (حرف اضافه مکان)
آنها در یک خانه بزرگ زندگی میکنند.
in contact with and upheld by a surface
روی
اگر سردتان است پتو روی تخت است.
in a position very close to someone or something
کنار
زمین بسکتبال در کنار مرکز تناسب اندام قرار دارد، که فعالیتهای بدنی و ورزش را تشویق میکند.
not far from a place
نزدیک
ایستگاه اتوبوس نزدیک برای رفت و آمد به کار راحت است.
near in distance
نزدیک
نزدیکی دو خانه آنها را برای همسایه بودن ایدهآل کرد.
on the opposing side of a particular area from someone or something, often facing them
روبهرو
دو صندلی روبهروی هم در اتاق قرار داده شده بودند.
in a position at the front part of someone or something else or further forward than someone or something
در مقابل
او ماشینش را جلوی خانه پارک کرد و به داخل خانه دوید تا برای مهمانی آماده شود.
in or to the direction behind us
بهسوی عقب
او به عقب برگشت تا به دوستش فضای بیشتری برای رقصیدن بدهد.
at the rear, far side, or back side of something
پشت
او به عقب نگاه کرد و دوستانش را دید که با دست خداحافظی میکنند.
in, into, or at the space that is separating two things, places, or people
بین
کتاب بین دفترها و جامدانی قرار دارد.
a point or area at which two edges, sides, or lines meet
گوشه
گربه در گوشه اتاق پنهان شد، دور از مهمانان پر سر و صدا.
a large store, divided into several parts, each selling different types of goods
مرکز تجاری
او بعدازظهر را در فروشگاه بزرگ خرید کرد و بخشهای لباس و کالاهای خانگی را کشف کرد.
a place with special equipment that people go to exercise or play sports
باشگاه
او پنج بار در هفته به باشگاه ورزشی میرود.
(of a device) having very small parts such as chips and obtaining power from electricity
الکترونیکی
او ترجیح میدهد کتابهای الکترونیکی را روی تبلت الکترونیکی خود بخواند تا اینکه کتابهای فیزیکی را با خود حمل کند.
a building where we give money to stay and eat food in when we are traveling
هتل
آیا میتوانید یک هتل مقرونبهصرفه در مرکز شهر توصیه کنید؟
used to express an unspecified amount or number of something
مقداری
من باید چند خواربار بخرم.
used to say that it does not matter which individual or amount from a group is chosen or referred to
هیچ
شما میتوانید روی هر صندلی که دوست دارید بنشینید.
the main business area of a city or town located at its center
مرکز شهر
آنها از خرید و شام خوردن در مرکز شهر بعد از کار لذت بردند.
the most important street with many shops and stores in a town
خیابان اصلی
نانوایی جدید هفته گذشته در Main Street افتتاح شد.
a residential area outside a city
حومه
پس از سالها زندگی در شهر، آنها تصمیم گرفتند به یک حومه شهر نقل مکان کنند تا از یک سبک زندگی آرامتر و فضای بیشتر برای خانواده در حال رشد خود لذت ببرند.
an area of a city or country with given official borders used for administrative purposes
منطقه
منطقه مرکز شهر به خاطر آسمانخراشها و خیابانهای شلوغش معروف است.
a machine that allows customers to perform financial transactions such as withdrawals, deposits, transfers, etc.
دستگاه خودپرداز
بانک یک دستگاه خودپرداز جدید در مرکز خرید نصب کرد.