مهارت‌های واژگان SAT 3 - درس 23

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 3
to adhere [فعل]
اجرا کردن

چسبیدن به

Ex: When applying the decal , make sure it adheres smoothly to the car 's surface .

هنگام اعمال دکال، مطمئن شوید که به سطح ماشین به طور یکنواخت می‌چسبد.

adhesion [اسم]
اجرا کردن

وفاداری (سیاست یا مذهب)

briticism [اسم]
اجرا کردن

واژه یا اصطلاح مختص به انگلستان

calculus [اسم]
اجرا کردن

حسابان

Ex: The integral in calculus helps calculate total quantities from rates .

انتگرال در حساب دیفرانسیل و انتگرال به محاسبه مقادیر کلی از نرخ‌ها کمک می‌کند.

to coincide [فعل]
اجرا کردن

همزمان بودن

Ex: The lunar eclipse will coincide with the full moon .

خسوف ماه با ماه کامل همزمان خواهد شد.

coincidence [اسم]
اجرا کردن

هم‌زمانی

Ex: Running into her old friend at the mall was an unexpected coincidence .

برخورد با دوست قدیمی اش در مرکز خرید یک اتفاق غیرمنتظره بود.

اجرا کردن

ناکافی

Ex: They faced delays due to insufficient manpower to complete the construction on time .

آنها به دلیل نیروی کار ناکافی برای تکمیل ساخت‌وساز به موقع، با تأخیر مواجه شدند.

intangible [صفت]
اجرا کردن

نامحسوس

Ex:

اعتبار شرکت یک دارایی نامشهود است که به موفقیت آن کمک می‌کند.

intolerable [صفت]
اجرا کردن

طاقت‌فرسا

Ex: She found the constant interruptions during her presentation to be intolerable .

او وقفه‌های مداوم در طول ارائه خود را غیرقابل تحمل یافت.

intractable [صفت]
اجرا کردن

غیر قابل کنترل

Ex: The intractable conflict between the two countries seemed impossible to resolve through diplomacy .

مناقشه غیرقابل حل بین دو کشور به نظر می‌رسید که از طریق دیپلماسی غیرممکن است حل شود.

to nestle [فعل]
اجرا کردن

آشیان گرفتن

Ex: During the cold night , they would nestle under a warm blanket .

در طول شب سرد، آنها زیر پتوی گرم جاخوش می‌کردند.

obituary [اسم]
اجرا کردن

آگهی تسلیت

Ex: The obituary included details about the funeral arrangements and memorial service for those wishing to pay their respects .

اطلاعیه درگذشت شامل جزئیاتی درباره ترتیب‌های تدفین و مراسم یادبود برای کسانی بود که مایل به ادای احترام بودند.

obsequy [اسم]
اجرا کردن

مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی

Ex: He wore a dark suit to his mentor 's obsequy out of respect .

او به احترام در تشییع جنازه مربی‌اش یک کت و شلوار تیره پوشید.

اجرا کردن

بی‌حرمتی کردن (به مقدسات)

Ex: The protesters were desecrating the statue while chanting slogans .

معترضان در حالی که شعار می‌دادند، مجسمه را بی‌حرمت می‌کردند.