واژگان برای IELTS General (نمره 6-7) - دانش و اطلاعات

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به دانش و اطلاعات را که برای آزمون عمومی آموزش آیلتس ضروری است، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اجرا کردن

توضیح دادن

Ex: The author illustrated the idea of teamwork through various stories in the book .

نویسنده ایده کار تیمی را از طریق داستان‌های مختلف در کتاب توضیح داد.

اجرا کردن

شرح دادن

Ex: The salesperson demonstrated the product 's features and functionality to the customer .

فروشنده ویژگی‌ها و عملکرد محصول را به مشتری نشان داد.

اجرا کردن

توضیح دادن

Ex: The scientist needed to interpret the results of the experiment to draw valid conclusions .

دانشمند نیاز داشت تا نتایج آزمایش را تفسیر کند تا به نتیجه‌گیری‌های معتبر برسد.

اجرا کردن

توضیح دادن

Ex: He was able to explicate the philosophical concept in simple terms .

او توانست مفهوم فلسفی را به زبان ساده توضیح دهد.

to instruct [فعل]
اجرا کردن

آموزش دادن

Ex: The martial arts instructor instructs the students in self-defense techniques .

مربی هنرهای رزمی دانش‌آموزان را در تکنیک‌های دفاع شخصی آموزش می‌دهد.

to school [فعل]
اجرا کردن

آموزش دادن

Ex: The trainer is currently schooling the employees on the use of new software in the company .

مربی در حال حاضر به کارمندان آموزش می‌دهد که چگونه از نرم‌افزار جدید در شرکت استفاده کنند.

to tutor [فعل]
اجرا کردن

تدریس خصوصی کردن

Ex: The university offers a program where advanced students can tutor their peers in specific subjects .

دانشگاه برنامه‌ای ارائه می‌دهد که در آن دانشجویان پیشرفته می‌توانند همسالان خود را در موضوعات خاص تدریس خصوصی کنند.

to coach [فعل]
اجرا کردن

مربیگری کردن

Ex: He coached entrepreneurs to achieve success .

او به کارآفرینان کوچینگ داد تا به موفقیت برسند.

to edify [فعل]
اجرا کردن

اخلاق آموختن

Ex: The religious leader delivered a sermon to edify the congregation , providing spiritual guidance and wisdom .

رهبر مذهبی موعظه‌ای برای آموزش جماعت ایراد کرد، راهنمایی و حکمت روحانی ارائه داد.

to lecture [فعل]
اجرا کردن

سخنرانی کردن

Ex: The scientist was excited to lecture at the school , inspiring young minds with the wonders of astronomy .

دانشمند از ارائه سخنرانی در مدرسه هیجان زده بود، با شگفتی‌های نجوم الهام بخش ذهن‌های جوان شد.

to nurture [فعل]
اجرا کردن

پرورش دادن

Ex: Her parents nurtured her love of learning from a young age .

والدینش عشق او به یادگیری را از سنین پایین پرورش دادند.

اجرا کردن

آشنا کردن

Ex: Before the trip , he took time to familiarize himself with the local customs and traditions .

قبل از سفر، او وقت گذاشت تا با آداب و رسوم محلی آشنا شود.

to notify [فعل]
اجرا کردن

اطلاع دادن

Ex: The government agency notified residents about the planned road closures for maintenance .

سازمان دولتی ساکنان را از تعطیلی برنامه‌ریزی شده جاده‌ها برای تعمیرات مطلع کرد.

to detail [فعل]
اجرا کردن

با جزئیات شرح دادن

Ex: The detective carefully detailed the sequence of events leading to the crime , creating a clear timeline for investigation .

کارآگاه به دقت جزئیات توالی رویدادهای منجر به جرم را توضیح داد و یک جدول زمانی واضح برای تحقیق ایجاد کرد.

to unravel [فعل]
اجرا کردن

روشن کردن

Ex: The article unraveled the causes of the crisis .

روشن کردن دلایل بحران، مقاله وضعیت را روشن کرد.

to lay out [فعل]
اجرا کردن

به‌روشنی توضیح دادن

Ex: The scientist laid out their research findings to the conference audience , explaining the methods and results of their study .

دانشمند یافته‌های تحقیقاتی خود را به حضار کنفرانس توضیح داد، روش‌ها و نتایج مطالعه خود را شرح داد.

اجرا کردن

از طریق تکرار آموزش دادن

Ex: Throughout history , societies have strived to inculcate cultural values in their members .

در طول تاریخ، جوامع تلاش کرده‌اند تا ارزش‌های فرهنگی را به اعضای خود القا کنند.

to specify [فعل]
اجرا کردن

مشخص کردن

Ex: The contract must specify the terms of payment , including the amount and due date .

قرارداد باید شرایط پرداخت، از جمله مبلغ و تاریخ سررسید را مشخص کند.

اجرا کردن

روشن کردن

Ex: The teacher elucidated the challenging math problem , making it easier for students to comprehend .

معلم مشکل ریاضی چالش‌برانگیز را روشن کرد، که باعث شد دانش‌آموزان راحت‌تر آن را درک کنند.

to expound [فعل]
اجرا کردن

توضیح دادن

Ex: He expounded on his theory , offering new insights into the issue .

او نظریه خود را توضیح داد، بینش‌های جدیدی در مورد موضوع ارائه کرد.

to convey [فعل]
اجرا کردن

(اطلاعات) انتقال دادن

Ex: The spokesperson held a press conference to convey the official statement from the organization .

سخنگو یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد تا بیانیه رسمی سازمان را منتقل کند.

to portray [فعل]
اجرا کردن

ارائه دادن (نقاشی، طراحی و ...)

Ex: The playwright endeavored to portray the complexity of human relationships in the play .

نمایشنامه‌نویس کوشید تا پیچیدگی روابط انسانی را در نمایش به تصویر بکشد.

to manifest [فعل]
اجرا کردن

به تصویر کشیدن

Ex: His love for nature manifested in his dedication to reforestation efforts .

عشق او به طبیعت در تلاش‌هایش برای جنگل‌کاری تجلی یافت.

to unveil [فعل]
اجرا کردن

آشکار کردن

Ex: The government decided to unveil previously classified documents , shedding light on historical events .

دولت تصمیم گرفت اسناد طبقه‌بندی شده قبلی را آشکار کند، که نوری بر رویدادهای تاریخی می‌اندازد.

to disclose [فعل]
اجرا کردن

فاش کردن

Ex: The company 's spokesperson refused to disclose the details of the settlement agreement .

سخنگوی شرکت از افشای جزئیات توافقنامه تسویه خودداری کرد.

to expose [فعل]
اجرا کردن

آشکار کردن

Ex: The biologist dissected the specimen to expose its internal organs for closer examination .

زیست‌شناس نمونه را تشریح کرد تا اندام‌های داخلی آن را برای بررسی دقیق‌تر آشکار کند.

to stage [فعل]
اجرا کردن

سازماندهی کردن

Ex: The festival committee decided to stage several live concerts throughout the weekend .

کمیته جشنواره تصمیم گرفت چند کنسرت زنده در طول آخر هفته برگزار کند.

to betray [فعل]
اجرا کردن

لو دادن

Ex: Her expression betrayed a hint of sadness .

چهره‌اش لو می‌داد از اندوهی کوچک.

to proclaim [فعل]
اجرا کردن

اعلام کردن

Ex: The host took the stage to proclaim the beginning of the festivities and welcome the guests .

میزبان به روی صحنه رفت تا آغاز جشن‌ها را اعلام کند و از مهمانان استقبال نماید.

to flaunt [فعل]
اجرا کردن

به رخ کشیدن

Ex: Despite his success , he never flaunted his achievements and remained humble .

علیرغم موفقیتش، او هرگز دستاوردهایش را به رخ نکشید و متواضع باقی ماند.

اجرا کردن

شفاف‌سازی کردن

Ex: The in-depth analysis of the financial records will help to shed light on the company 's financial stability .
اجرا کردن

تشکیل دادن

Ex: These ingredients constitute the base of the recipe .

این مواد تشکیل دهنده تشکیل می‌دهند پایه دستور غذا را.

واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار Intensity زمان و مدت فضا و منطقه
اشکال Speed Significance Insignificance
قدرت و نفوذ بی نظیری عمومیت Complexity
کیفیت بالا کیفیت پایین Value چالش‌ها
ثروت و موفقیت فقر و شکست سن و ظاهر شکل بدن
Wellness قابلیت فکری ناتوانی فکری صفات مثبت انسانی
صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی رفتارهای مالی رفتارهای اجتماعی
صفات تندخو پاسخ‌های عاطفی مثبت پاسخ‌های عاطفی منفی حالت‌های عاطفی مثبت
حالت‌های عاطفی منفی طعم‌ها و بوها بافت‌ها صداها
Temperature Probability تلاش و پیشگیری نظرات
افکار و تصمیمات تشویق و دلسردی دانش و اطلاعات درخواست و پیشنهاد
احترام و تایید پشیمانی و اندوه اقدامات رابطه‌ای اقدامات و واکنش های فیزیکی
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها
درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری درک حواس پیش‌بینی
لمس و نگه داشتن خوردن و نوشیدن تهیه غذا تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری سرگرمی ها و روال ها Shopping
مالی و ارز Workplace زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation Society رویدادهای اجتماعی حیوانات
بخش های شهر غذا و نوشیدنی دوستی و دشمنی جنسیت و تمایلات جنسی
Family سبک‌های رابطه روابط عاشقانه احساسات مثبت
احساسات منفی سفر و گردشگری Migration مواد
Pollution فجایع قیدهای نظر و قطعیت قیدهای حالت
Weather قیدهای درجه قیدهای زمان و تکرار قیدهای هدف و تأکید
قیدهای پیوندی