افعال عبارتی با استفاده از 'Together', 'Against', 'Apart', و دیگر - انجام یک عمل یا تجربه (بعد و گذشته)

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
افعال عبارتی با استفاده از 'Together', 'Against', 'Apart', و دیگر
اجرا کردن

در مورد گذشته پرسیدن

Ex: I ran into your neighbor , and he asked after you and your kids , making sure everything is alright .

من به همسایه‌تان برخوردم، و او از حال شما و بچه‌هایتان پرسید، مطمئن شد که همه چیز خوب است.

اجرا کردن

تعقیب کردن

Ex: The guards came after the thieves who had escaped from the prison .

نگهبان‌ها به دنبال دزدهایی که از زندان فرار کرده بودند آمدند.

اجرا کردن

به دنبال به دست آوردن چیزی رفتن

Ex: In pursuit of his dream job , he 's ready to get after it with unwavering dedication .

در پی شغل رویایی خود، او آماده است تا با فداکاری بی‌چون و چرا به دنبال آن برود.

to go after [فعل]
اجرا کردن

دنبال کردن

Ex: He had to go after the lost kite that had been carried away by the wind .

او مجبور شد دنبال بادبادک گمشده ای برود که باد آن را برده بود.

اجرا کردن

مراقبت کردن

Ex: My grandmother looked after me after my parents passed away .

مادربزرگم بعد از فوت والدینم از من مراقبت کرد.

اجرا کردن

تعقیب کردن

Ex: The children made after the ball , but it rolled into the street .

بچه‌ها به دنبال توپ دویدند، اما توپ به خیابان غلتید.

اجرا کردن

(به نام کسی یا چیزی) نام‌گذاری کردن

Ex:

کمیته تصمیم خواهد گرفت که ساختمان را به نام خیرخواه نامگذاری کند.

اجرا کردن

تعقیب کردن

Ex: We decided to run after the thief who snatched the purse .

ما تصمیم گرفتیم که دنبال دزد بدویم که کیف را ربود.

اجرا کردن

به کسی رفتن

Ex: The family members take after each other in their distinctive smiles .

اعضای خانواده در لبخندهای متمایزشان به هم شباهت دارند.

اجرا کردن

سریع از کنار کسی گذشتن

Ex: The company 's profits blew past the projected figures for the quarter .

سود شرکت از پیش بینی‌های سه ماهه فراتر رفت.

to go past [فعل]
اجرا کردن

از کنار کسی عبور کردن

Ex: The bus will go past the school before reaching the bus stop .

اتوبوس قبل از رسیدن به ایستگاه اتوبوس از کنار مدرسه خواهد گذشت.

to run past [فعل]
اجرا کردن

(یک ایده را) ارائه دادن

Ex:

من می‌خواهم برنامه بازاریابی خود را به مشتری ارائه دهم تا مطمئن شوم که با اهداف آنها هماهنگ است.