کتاب 'انگلیش فایل' مبتدی - درس 11A

در اینجا واژگان درس 11A از کتاب درسی English File Beginner را پیدا خواهید کرد، مانند "خارج از کشور"، "پیشنهاد"، "ارگانیک" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'انگلیش فایل' مبتدی
designer [اسم]
اجرا کردن

طراح

Ex:

سوزان یک طراح مد با استعداد است.

اجرا کردن

پارک ملی

Ex: Visitors are required to follow strict rules in the national park .

از بازدیدکنندگان خواسته می‌شود که در پارک ملی از قوانین سختگیرانه پیروی کنند.

اجرا کردن

حمل و نقل عمومی

Ex: During rush hour , public transport can become crowded , making it a challenge for commuters .

در ساعت شلوغی، حمل و نقل عمومی می‌تواند شلوغ شود، که این امر چالشی برای مسافران ایجاد می‌کند.

trumpet [اسم]
اجرا کردن

ترومپت

Ex: The trumpet 's clear and piercing sound cut through the air during the outdoor festival .

صدای واضح و نافذ ترومپت در طول جشنواره فضای باز هوا را برید.

sports club [اسم]
اجرا کردن

باشگاه ورزشی

Ex: I joined a local sports club to improve my soccer skills .

من به یک باشگاه ورزشی محلی پیوستم تا مهارت‌های فوتبالم را بهبود بخشم.

blueberry [اسم]
اجرا کردن

بلوبری

Ex: They have a blueberry farm where they produce their own jam and juice .

آنها یک مزرعه زغال اخته دارند که در آن مربا و آبمیوه خود را تولید می‌کنند.

abroad [قید]
اجرا کردن

به خارج

Ex: We usually go abroad for a week in May to escape the routine .

ما معمولاً در ماه می برای فرار از روزمرگی به خارج از کشور می‌رویم.

organic [صفت]
اجرا کردن

طبیعی (بدون اصلاح ژنتیکی)

Ex: Organic cotton is grown without the use of synthetic chemicals , making it a more eco-friendly choice for clothing and textiles .

پنبه ارگانیک بدون استفاده از مواد شیمیایی مصنوعی کشت می‌شود، که آن را به انتخابی دوستدار محیط زیست برای لباس و منسوجات تبدیل می‌کند.

to decide [فعل]
اجرا کردن

تصمیم گرفتن

Ex:

بیایید تصمیم بگیریم امشب چه فیلمی تماشا کنیم.

to invite [فعل]
اجرا کردن

دعوت کردن

Ex: The bride and groom are inviting friends and family to their wedding .

عروس و داماد دوستان و خانواده را به عروسی خود دعوت می‌کنند.

to offer [فعل]
اجرا کردن

ارائه کردن

Ex: The restaurant offered a diverse menu to cater to various culinary preferences .

رستوران یک منوی متنوع را ارائه داد تا به ترجیحات مختلف آشپزی پاسخ دهد.

to miss [فعل]
اجرا کردن

خطا زدن

Ex: The sniper adjusted the scope , hoping not to miss the crucial shot on the moving target .

تک تیرانداز دوربین را تنظیم کرد، به امید اینکه شلیک حیاتی به هدف متحرک را از دست ندهد.

to visit [فعل]
اجرا کردن

دیدوبازدید کردن

Ex: They visit their cousins during the holidays .

آن‌ها در تعطیلات از پسرعموهایشان دیدن می‌کنند.

to pick [فعل]
اجرا کردن

انتخاب کردن

Ex: The customer took time to pick the right pair of shoes from the display .

مشتری وقت گذاشت تا جفت کفش مناسب را از میان نمایشگاه انتخاب کند.

to return [فعل]
اجرا کردن

برگشتن

Ex: As the sun sets , the world starts to return to darkness .

همانطور که خورشید غروب می‌کند، جهان شروع به بازگشت به تاریکی می‌کند.