کتاب 'تاپ ناچ' مبتدی - واحد 3 - درس 3

در اینجا شما واژگان از واحد 3 - درس 3 در کتاب Top Notch Fundamentals A را پیدا خواهید کرد، مانند "مقصد"، "تاکسی"، "کار"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'تاپ ناچ' مبتدی
to discuss [فعل]
اجرا کردن

صحبت کردن (درمورد چیزی)

Ex: The manager discussed the sales targets with the staff .

مدیر اهداف فروش را با کارکنان بحث کرد.

اجرا کردن

حمل‌ونقل

Ex: Transportation costs increased this year .

هزینه‌های حمل و نقل امسال افزایش یافت.

means [اسم]
اجرا کردن

وسیله

Ex: Saving and investing wisely are effective means to secure financial stability .

پس‌انداز و سرمایه‌گذاری عاقلانه روش‌های مؤثری برای تضمین ثبات مالی هستند.

car [اسم]
اجرا کردن

خودرو

Ex: They are selling their old car and buying a new one .

آنها ماشین قدیمی خود را می‌فروشند و یک ماشین جدید می‌خرند.

bicycle [اسم]
اجرا کردن

دوچرخه

Ex: I want someone to teach me how to ride a bicycle .

من می‌خواهم کسی به من یاد بدهد که چگونه دوچرخه سواری کنم.

moped [اسم]
اجرا کردن

موتور گازی

Ex: Mopeds are popular among students for their affordability and convenience on college campuses .

موتورسیکلت‌های کم‌قدرت به دلیل قیمت مناسب و راحتی در محوطه دانشگاه‌ها در میان دانشجویان محبوب هستند.

subway [اسم]
اجرا کردن

مترو

Ex:

ایستگاه مترو در ساعت شلوغی شلوغ است.

motorcycle [اسم]
اجرا کردن

موتورسیکلت

Ex: I spotted a beautiful vintage motorcycle at the bike show .

من یک موتورسیکلت قدیمی زیبا در نمایشگاه موتور دیدم.

bus [اسم]
اجرا کردن

اتوبوس

Ex: The bus took us to the city center where we explored the shops and attractions .

اتوبوس ما را به مرکز شهر برد جایی که مغازه‌ها و جاذبه‌ها را کشف کردیم.

train [اسم]
اجرا کردن

قطار

Ex: They waved goodbye from the platform as the train departed .

آن‌ها از سکو در حالی که قطار حرکت می‌کرد، بدرقه‌اش کردند.

taxi [اسم]
اجرا کردن

تاکسی

Ex: I shared a taxi with a stranger going in the same direction .

من یک تاکسی با یک غریبه که به همان سمت می‌رفت شریک شدم.

destination [اسم]
اجرا کردن

مقصد

Ex: The GPS will guide you to your desired destination with turn-by-turn directions .

GPS شما را با راهنمایی گام به گام به مقصد مورد نظرتان هدایت می‌کند.

to go [فعل]
اجرا کردن

رفتن

Ex: He went into the kitchen to prepare dinner for the family.

او به آشپزخانه رفت تا شام را برای خانواده آماده کند.

work [اسم]
اجرا کردن

کار

Ex: She takes pride in her work as a teacher , shaping young minds every day .

او به کار خود به عنوان یک معلم افتخار می کند، هر روز ذهن های جوان را شکل می دهد.

home [اسم]
اجرا کردن

خانه

Ex: She enjoys cooking meals for her family in the kitchen of their home .

او از پختن غذا برای خانواده‌اش در آشپزخانه خانهشان لذت می‌برد.

school [اسم]
اجرا کردن

مدرسه

Ex: We have a science project due next week at school .

ما یک پروژه علمی داریم که هفته آینده در مدرسه باید تحویل داده شود.