کتاب 'سلوشنز' پیش‌متوسطه - واحد 1 - 1H

در اینجا واژگان از واحد 1 - 1H در کتاب درسی Solutions Pre-Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "اقرار کردن"، "بچگانه"، "قابل پیش بینی"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'سلوشنز' پیش‌متوسطه
to own up [فعل]
اجرا کردن

اعتراف کردن

Ex:

برای اقرار به اشتباهات و یادگیری از آنها شجاعت لازم است.

to look [فعل]
اجرا کردن

نگاه کردن

Ex: Look closely at the painting and try to identify the artist 's style .

به نقاشی نگاه دقیق بیندازید و سعی کنید سبک هنرمند را شناسایی کنید.

to get over [فعل]
اجرا کردن

بهبود یافتن

Ex: After the breakup , it took him a long time to get over the pain .

بعد از جدایی، مدت زیادی طول کشید تا او از درد رهایی یابد.

to carry on [فعل]
اجرا کردن

ادامه دادن

Ex: The group chose to carry on with the workshop despite technical difficulties .

گروه تصمیم گرفت با وجود مشکلات فنی ادامه دهد به کارگاه.

to find out [فعل]
اجرا کردن

پی بردن

Ex:

ما باید حقیقت را در مورد این وضعیت کشف کنیم.

اجرا کردن

برگشتن (به حالت قبلی)

Ex: He came back to the project after taking some time off to focus on other things .

او پس از مدتی تمرکز بر روی چیزهای دیگر به پروژه بازگشت.

to recover [فعل]
اجرا کردن

بهبود یافتن

Ex: Last month , she promptly recovered from the illness .

ماه گذشته، او به سرعت از بیماری بهبود یافت.

to get away [فعل]
اجرا کردن

فرار کردن

Ex:

در طول تمرین آتش‌سوزی، همه تمرین کردند که چگونه به سرعت و ایمن از ساختمان دور شوند.

اجرا کردن

پس آوردن

Ex:

لطفاً وقتی کارتان با کتم تمام شد آن را به من پس دهید.

اجرا کردن

تحسین کردن

Ex:

دیدن کسی که این همه مردم به او احترام می‌گذارند الهام‌بخش است.

to make up [فعل]
اجرا کردن

از خود درآوردن

Ex: The con artist made up a fake identity to deceive people .

کلاهبردار یک هویت جعلی ساخت تا مردم را فریب دهد.

اجرا کردن

تحمل کردن

Ex: Residents put up with the noise of city life for the conveniences it offers .

ساکنان تحمل می‌کنند سر و صدای زندگی شهری را به خاطر راحتی‌هایی که ارائه می‌دهد.

to discover [فعل]
اجرا کردن

کشف کردن

Ex: The explorers discovered a previously unknown island while navigating the vast ocean .

کاشفان در حالی که در اقیانوس وسیع در حال ناوبری بودند، جزیره‌ای را که قبلاً ناشناخته بود کشف کردند.

to examine [فعل]
اجرا کردن

سنجیدن

Ex: The historian examined the old documents to verify their authenticity .

تاریخ‌دان اسناد قدیمی را بررسی کرد تا اصالت آنها را تأیید کند.

to confess [فعل]
اجرا کردن

اعتراف کردن

Ex: Last week , the defendant unexpectedly confessed to the charges against them in court .

هفته گذشته، متهم به طور غیرمنتظره‌ای به اتهامات وارد شده در دادگاه اعتراف کرد.

اجرا کردن

تعقیب کردن

Ex: We decided to run after the thief who snatched the purse .

ما تصمیم گرفتیم که دنبال دزد بدویم که کیف را ربود.

to talk [فعل]
اجرا کردن

حرف زدن

Ex:

آنها درباره رویاها و آرزوهایشان برای آینده صحبت کردند.

to put [فعل]
اجرا کردن

قرار دادن

Ex: We put our hands through the fence to pet the animals .

ما دست‌هایمان را از میان حصار می‌گذاریم تا حیوانات را نوازش کنیم.

to scare [فعل]
اجرا کردن

ترساندن

Ex: The unexpected appearance of the snake scared the hikers on the trail .

ظهور غیرمنتظره مار، کوهنوردان را در مسیر ترساند.

childish [صفت]
اجرا کردن

احمقانه

Ex: His refusal to share his toys with his younger sibling was seen as selfish and childish .

امتناع او از تقسیم اسباب‌بازی‌هایش با خواهر یا برادر کوچکترش خودخواهانه و بچگانه تلقی شد.

clever [صفت]
اجرا کردن

باهوش

Ex: The clever student aced the exam by applying clever mnemonics and study techniques .

دانش آموز باهوش با استفاده از روش‌های هوشمندانه یادآوری و تکنیک‌های مطالعه در امتحان قبول شد.

cruel [صفت]
اجرا کردن

بی‌رحم

Ex: She could n't believe her sister 's cruel betrayal , revealing her secrets to everyone .

او نمی‌توانست خیانت بی‌رحم خواهرش را باور کند، که رازهایش را به همه گفت.

carefully [قید]
اجرا کردن

بادقت

Ex: They carefully examined each item in the box .

آنها هر آیتم در جعبه را با دقت بررسی کردند.

funny [صفت]
اجرا کردن

بامزه

Ex: She finds it funny that her dog is afraid of cats .

او این را خنده‌دار می‌یابد که سگش از گربه‌ها می‌ترسد.

predictable [صفت]
اجرا کردن

قابل پیش‌بینی

Ex: The team 's performance was predictable , given their consistent training regimen and discipline .

عملکرد تیم قابل پیش‌بینی بود، با توجه به رژیم تمرینی ثابت و انضباط آنها.

amused [صفت]
اجرا کردن

سرگرم

Ex: The amused chuckles from the audience filled the theater during the comedy show .

خنده‌های سرگرم‌کننده تماشاگران سالن تئاتر را در طول نمایش کمدی پر کرد.

angry [صفت]
اجرا کردن

عصبانی

Ex: They were angry about the delay in their flight .

آن‌ها به دلیل تأخیر پروازشان عصبانی بودند.

anxious [صفت]
اجرا کردن

مضطرب

Ex: She was anxious about the health of her loved one , waiting for test results to come back .
frightened [صفت]
اجرا کردن

وحشت‌زده

Ex: She felt frightened when she heard strange noises outside her window .

وقتی صداهای عجیبی بیرون پنجره شنید، احساس ترس کرد.

guilty [صفت]
اجرا کردن

گناهکار

Ex: She confessed she was guilty of the wrongdoing .

او اعتراف کرد که در رفتار نادرست مقصر بوده است.

pleased [صفت]
اجرا کردن

خوشحال

Ex: He was pleased by the warm welcome he received .

او از استقبال گرمی که دریافت کرد خوشحال بود.

fake [صفت]
اجرا کردن

تقلبی

Ex: The fake antique vase was carefully crafted to resemble genuine artifacts from the Ming Dynasty .

گلدان عتیقه جعلی با دقت ساخته شده بود تا شبیه به آثار اصیل سلسله مینگ باشد.

bathroom [اسم]
اجرا کردن

حمام - دستشویی

Ex: They organized shampoo and soap bottles in the shower caddy in the bathroom .

آن‌ها بطری‌های شامپو و صابون را در سبد دوش در حمام مرتب کردند.

spider [اسم]
اجرا کردن

عنکبوت

Ex: The children watched a spider crawl up the wall with curiosity .

بچه‌ها با کنجکاوی به یک عنکبوت نگاه کردند که روی دیوار بالا می‌رفت.