صفات توصیف کننده تجارب حسی - صفت های الگو

این صفات ترتیب و تکرار اشکال، رنگ‌ها یا طرح‌ها را بر روی اشیاء و سطوح توصیف می‌کنند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
صفات توصیف کننده تجارب حسی
striped [صفت]
اجرا کردن

راه‌راه

Ex:

جوراب‌هایش با رنگ‌های مختلف سبز و زرد راه‌راه بودند.

dotted [صفت]
اجرا کردن

خال‌خالی

Ex:

بال‌های کفشدوزک با لکه‌های سیاه روی زمینه قرمز نقطه‌دار بودند.

lined [صفت]
اجرا کردن

چروکیده

Ex:

پس از سال‌ها قرار گرفتن در معرض آفتاب، پوست یک زمانی صاف او چروکیده و فرسوده شد.

spotty [صفت]
اجرا کردن

خال‌دار

Ex: The windshield was spotty from the rain , making it difficult to see through .

شیشه جلو به دلیل باران لکه‌دار شده بود، که دیدن از پشت آن را سخت می‌کرد.

speckled [صفت]
اجرا کردن

خال‌خالی

Ex: The trout had a speckled pattern along its sides , blending in with the riverbed .

قزل‌آلا طرحی خال‌خالی در دو طرف خود داشت که با بستر رودخانه ترکیب می‌شد.

blank [صفت]
اجرا کردن

خالی

Ex: The whiteboard was wiped clean , leaving it blank for the next set of notes .

تخته سفید پاک شد، و آن را برای مجموعه بعدی یادداشت‌ها خالی گذاشت.

checkered [صفت]
اجرا کردن

شطرنجی

Ex:

اتاق ناهار خوری دارای کاشی‌های شطرنجی سیاه و سفید برای ظاهری قدیمی بود.

marbled [صفت]
اجرا کردن

مرمری

Ex: The marbled pattern on the floor tiles gave the room an elegant appearance .

الگوی مرمری روی کاشی‌های کف به اتاق ظاهری شیک بخشید.

اجرا کردن

خال‌خالی

Ex: His tie was polka-dotted with small red dots against a black background .

کراوات او با نقطه‌های قرمز کوچک روی پس‌زمینه سیاه خال‌خالی بود.

pinstriped [صفت]
اجرا کردن

راه‌راه (باریک و عمودی)

Ex: The pinstriped tie complemented his crisp white shirt .

کراوات خط‌دار پیراهن سفید تمیز او را تکمیل می‌کرد.

mottled [صفت]
اجرا کردن

خالدار

Ex: The mottled pattern on the bird 's feathers provided camouflage in its natural habitat .

الگوی خالدار روی پرهای پرنده در زیستگاه طبیعیاش استتار فراهم میکرد.

stippled [صفت]
اجرا کردن

نقطه‌دار

Ex: His painting featured stippled areas that added depth and dimension to the landscape .

نقاشی او شامل مناطق نقطه‌گذاری شده بود که عمق و بعد به منظره اضافه می‌کرد.

flecked [صفت]
اجرا کردن

خالدار

Ex: The flecked pattern on the wallpaper added texture and visual interest to the room .

الگوی خالدار روی کاغذ دیواری به اتاق بافت و جذابیت بصری اضافه کرد.

plain [صفت]
اجرا کردن

ساده

Ex: The curtains were plain , allowing ample sunlight to filter into the room .

پرده‌ها ساده بودند، که اجازه می‌داد نور خورشید به وفور به داخل اتاق بتابد.

floral [صفت]
اجرا کردن

گل‌مانند

Ex:

عروسی دارای چیدمان‌های گل‌دار زیبایی روی هر میز بود.

squared [صفت]
اجرا کردن

مربعی

Ex: The wallpaper had a squared motif , with rows of square shapes in various colors .

کاغذ دیواری یک طرح شطرنجی داشت، با ردیف‌هایی از شکل‌های مربعی در رنگ‌های مختلف.

paisley [صفت]
اجرا کردن

پیزلی

Ex:

روکش روی صندلی دارای طرح پیزلی بود که به آن ظاهری لوکس می‌داد.

striated [صفت]
اجرا کردن

خط دار

Ex: The designer chose a striated fabric to add visual interest to the garment .

طراح یک پارچه خط‌دار را برای افزودن جذابیت بصری به لباس انتخاب کرد.