استفاده از مواد و اثرات فارماکولوژیک - Alcohol Effects & Mild Highs

Here you will find slang for alcohol effects and mild highs, capturing terms for the sensations and behaviors associated with moderate drinking.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
استفاده از مواد و اثرات فارماکولوژیک
buzzed [صفت]
اجرا کردن

نشئه سبک

Ex:

او به راحتی مست می‌شود وقتی حشیش می‌کشد.

lit [صفت]
اجرا کردن

مست

Ex:

او بعد از کشیدن حشیش احساس مست می‌کند.

lit [صفت]
اجرا کردن

مست

Ex:

او بعد از کشیدن حشیش احساس مست می‌کند.

faded [صفت]
اجرا کردن

مست

Ex:

او با فقط مقدار کمی از حشیش سریع حال می‌گیرد.

blunted [صفت]
اجرا کردن

مست

Ex:

او پس از چند پُک موم احساس مست شدن می‌کند.

blissed up [صفت]
اجرا کردن

سرخوش

Ex:

او بعد از مصرف چند دوز خوراکی، احساس سرخوشی می‌کند.

to [catch] a buzz [عبارت]
اجرا کردن

to experience a mild high or altered state of mind from consuming drugs

Ex: They were just looking to catch a buzz with a little marijuana .
tipsy [صفت]
اجرا کردن

نیمه‌مست

Ex:

او بعد از چشیدن کوکتل‌ها مست شد.

tipsy [صفت]
اجرا کردن

نیمه‌مست

Ex:

او بعد از چشیدن کوکتل‌ها مست شد.

smashed [صفت]
اجرا کردن

کاملاً مست

Ex:

او بعد از فقط چند شات مست می‌شود.

hammered [صفت]
اجرا کردن

*مست

Ex:

او در حفظ تعادل خود مشکل داشت، واضح است که از زیاد نوشیدن مست شده بود.

wasted [صفت]
اجرا کردن

کاملاً مست

Ex:

او با سردرد از خواب بیدار شد بعد از اینکه شب قبل مست شده بود.

tanked [صفت]
اجرا کردن

کاملاً مست

Ex:

او بعد از چند کوکتل قوی احساس مست می‌کند.

annihilated [صفت]
اجرا کردن

کاملاً مست

Ex:

او پس از تنها چند شات احساس نابودی می‌کند.

plastered [صفت]
اجرا کردن

*مست

Ex:

تلاش برای گفت‌وگو با او وقتی که مست است تقریباً غیرممکن است.

liquored up [صفت]
اجرا کردن

مست

Ex:

او بعد از آن شات‌های ویسکی احساس مست بودن کرد.

lubricated [صفت]
اجرا کردن

روغن کاری شده

Ex:

من به اندازه کافی روغن کاری شده بودم که به پیست رقص بروم.

gone [صفت]
اجرا کردن

کاملاً مست

Ex:
blitzed [صفت]
اجرا کردن

بسیار مست

Ex:

او در عروسی کاملاً مست شده بود و زود بیهوش شد.

crunk [صفت]
اجرا کردن

wild, energetic, and intoxicated, often from alcohol

Ex: She said she always feels crunk after a few shots .

او گفت که همیشه بعد از چند شات احساس crunk می‌کند.

drunchies [اسم]
اجرا کردن

گرسنگی الکلی

Ex:

ما برای تاکو توقف کردیم به دلیل گرسنگی بعد از نوشیدن الکل.