استفاده از مواد و اثرات فارماکولوژیک - Cannabis & Consumption

Here you will find slang related to cannabis and its consumption, covering terms for marijuana, smoking, and related activities.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
استفاده از مواد و اثرات فارماکولوژیک
weed [اسم]
اجرا کردن

علف

Ex: He does n't drink much , but he smokes weed almost every weekend .

او زیاد نمی‌نوشد، اما تقریباً هر آخر هفته گل می‌کشد.

bud [اسم]
اجرا کردن

علف

Ex: She says smoking bud helps her sleep better .

او می‌گوید کشیدن گل به او کمک می‌کند بهتر بخوابد.

dope [اسم]
اجرا کردن

a psychoactive drug made from the Cannabis plant, typically smoked or ingested for its intoxicating effects

Ex: She used to smoke dope , but now she sticks to alcohol .
420 [اسم]
اجرا کردن

یک ۴۲۰

Ex:

برخی فروشگاه‌ها معاملات 420 را با تخفیف روی محصولات ماری‌جوانا انجام می‌دهند.

joint [اسم]
اجرا کردن

مفصل

Ex: I have n't smoked a joint in years ; it hits way harder now .

من سال‌هاست که یک سیگاری حشیش نکشیده‌ام؛ الان خیلی قوی‌تر می‌زند.

dab [اسم]
اجرا کردن

یک هیت

Ex: We set up the rig and did a couple of dabs before the movie .

ما دستگاه را راه‌اندازی کردیم و قبل از فیلم چند دب زدیم.

gummy [اسم]
اجرا کردن

آبنبات جیلی حشیش

Ex: They shared a gummy and then watched cartoons all night .

آنها یک آبنبات جویدنی را به اشتراک گذاشتند و سپس تمام شب کارتون تماشا کردند.

kush [اسم]
اجرا کردن

کوش

Ex:

او کوش را به جای گونه‌های ساتیوا ترجیح می‌دهد؛ این به خوابیدنش کمک می‌کند.

blunt [اسم]
اجرا کردن

بلانت

Ex: That blunt hit harder than I expected ; I 'm done for the night .

آن blunt سخت‌تر از آنچه انتظار داشتم زد؛ برای امشب کارم تمام است.

roach [اسم]
اجرا کردن

ته سیگار ماریجوانا

Ex: Do n't toss the roach ; we can use it for a new joint .

ته سیگار را پرت نکن؛ می‌توانیم از آن برای یک سیگار جدید استفاده کنیم.

اجرا کردن

بُخار طعم‌دار

Ex:

ما از میان پارک قدم زدیم و تماشا کردیم که همه هوای معطر می‌کشند.

baggy [اسم]
اجرا کردن

یک کیسه

Ex: I accidentally left my baggy on the counter all night .

من به طور تصادفی کیسه‌ام را تمام شب روی پیش‌خوان گذاشتم.

to toke up [فعل]
اجرا کردن

حشیش کشیدن

Ex:

من معمولاً آخر هفته‌ها وقتی وقت آزاد دارم حشیش می‌کشم.

to bogart [فعل]
اجرا کردن

قاپیدن

Ex: We told him not to bogart the vape at the party .

به او گفتیم که در مهمانی ویپ را بوگارت نکند.

pothead [اسم]
اجرا کردن

معتاد به ماری جوانا

Ex: The movie follows a group of potheads trying to get through finals week .

فیلم گروهی از معتادان به ماری‌جوانا را دنبال می‌کند که سعی دارند هفته امتحانات نهایی را پشت سر بگذارند.