مهارت‌های واژگان SAT 3 - درس 44

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 3
اجرا کردن

حدس زدن

Ex: After the unexpected announcement , employees started to speculate on the upcoming changes in company policies .

پس از اعلام غیرمنتظره، کارمندان شروع به حدس زدن در مورد تغییرات آینده در سیاست‌های شرکت کردند.

اجرا کردن

هم‌بستگی داشتن

Ex: The rising temperatures in the region correlate with an increase in heat-related illnesses .

افزایش دما در منطقه با افزایش بیماری‌های مرتبط با گرما همبستگی دارد.

correlation [اسم]
اجرا کردن

هم‌بستگی

Ex: His success showed no correlation with formal education .

موفقیت او هیچ همبستگی با تحصیلات رسمی نشان نداد.

to deject [فعل]
اجرا کردن

سرافکنده کردن

Ex: Rejection from her dream job dejected her deeply .

رد شدن از شغل رویایی‌اش او را عمیقاً دل‌شکسته کرد.

dejection [اسم]
اجرا کردن

دلتنگی

Ex: The rainy weather added to the general sense of dejection among the outdoor event attendees .

هوای بارانی به احساس عمومی اندوه در میان شرکت‌کنندگان در رویداد فضای باز افزود.

اجرا کردن

آب‌وتاب (چیزی را) زیاد کردن

Ex: Her paintings were known to embellish reality , transforming mundane scenes into whimsical fantasies .

نقاشی‌های او به آراستن واقعیت معروف بودند، صحنه‌های معمولی را به خیال‌پردازی‌های عجیب و غریب تبدیل می‌کردند.

solicitude [اسم]
اجرا کردن

دلواپسی

Ex: The nurse 's solicitude for her patients was unmatched .

دلسوزی پرستار برای بیمارانش بی‌نظیر بود.

solicitous [صفت]
اجرا کردن

مواظب

Ex: The waiter hovered in a solicitous way , ready to refill drinks at the slightest signal .

پیشخدمت به روشی دلسوزانه در حال حرکت بود، آماده برای پر کردن دوباره نوشیدنی‌ها با کوچکترین اشاره.

solemn [صفت]
اجرا کردن

جدی

Ex: His solemn expression conveyed the weight of the news he had to share .

چهره جدی او وزن خبری را که باید به اشتراک می‌گذاشت، منتقل می‌کرد.

archaic [صفت]
اجرا کردن

باستانی

Ex: The museum has a collection of archaic pottery from ancient Greece .

موزه مجموعه‌ای از سفال‌های کهن از یونان باستان دارد.

penury [اسم]
اجرا کردن

تنگ‌دستی

Ex: The government 's new policies aim to reduce the effects of penury .

سیاست‌های جدید دولت به دنبال کاهش اثرات فقر شدید است.

penurious [صفت]
اجرا کردن

بی‌بضاعت

Ex: Growing up in a penurious household taught her the value of every dollar .

بزرگ شدن در یک خانواده فقیر به او ارزش هر دلار را آموخت.

to rebut [فعل]
اجرا کردن

استدلال (دیگری را) رد کردن

to tempt [فعل]
اجرا کردن

وسوسه شدن

Ex: The idea of taking a day off work tempted him , but he knew he had too many responsibilities .

فکر گرفتن یک روز مرخصی او را وسوسه کرد، اما می‌دانست که مسئولیت‌های زیادی دارد.

archeology [اسم]
اجرا کردن

باستان‌شناسی

Ex:

باستان‌شناسی بینش‌های ارزشمندی در مورد توسعه جوامع انسانی، فناوری، هنر و زندگی روزمره در دوره‌ها و مناطق مختلف ارائه می‌دهد.