کتاب 'اینسایت' پیشرفته - بینش واژگان 7

در اینجا کلمات از Vocabulary Insight 7 در کتاب درسی Insight Advanced را پیدا خواهید کرد، مانند "perish"، "forefront"، "evocative" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'اینسایت' پیشرفته
highbrow [صفت]
اجرا کردن

فرهیخته

Ex:

رویکرد فکری او به موسیقی شامل قدردانی عمیق از سمفونی‌های ارکسترال است.

pretentious [صفت]
اجرا کردن

پرمدعا

Ex: The pretentious display of wealth offended the guests .

نمایش خودنمای ثروت مهمان‌ها را آزرد.

اجرا کردن

وحشتناک

Ex: The intimidating presence of her new boss made employees hesitant to approach him .

حضور ترسناک رئیس جدیدش باعث شد کارمندان از نزدیک شدن به او تردید کنند.

dingy [صفت]
اجرا کردن

چرک‌تاب

Ex: She refused to stay in the dingy hotel because it felt unclean and uncomfortable .

او از ماندن در هتل کثیف خودداری کرد زیرا احساس ناخوشایند و ناراحتی می‌کرد.

dim [صفت]
اجرا کردن

کم‌نور

Ex: The room grew dim as the sun set behind the horizon .

اتاق تاریک شد وقتی خورشید در پشت افق غروب کرد.

to perish [فعل]
اجرا کردن

جان خود را از دست دادن

Ex: Firefighters bravely risk their lives to save others from perishing in burning buildings .

آتش‌نشانان با شجاعت جان خود را به خطر می‌اندازند تا دیگران را از مرگ در ساختمان‌های در حال سوختن نجات دهند.

soppy [صفت]
اجرا کردن

بیش‌ از‌ حد احساساتی

Ex: He felt embarrassed by his soppy reaction to the romantic gesture .

او از واکنش احساساتی خود به حرکت رمانتیک احساس خجالت کرد.

raucous [صفت]
اجرا کردن

بلند و آزاردهنده (صدا)

Ex: The raucous noise of the city streets made it difficult to have a conversation outside .

صدای بلند و ناهنجار خیابان‌های شهر صحبت کردن در بیرون را دشوار می‌کرد.

obnoxious [صفت]
اجرا کردن

نفرت‌انگیز

Ex: The obnoxious attitude of the neighbor made living next door unbearable .

رفتار ناخوشایند همسایه زندگی در کنارش را غیرقابل تحمل کرد.

compelling [صفت]
اجرا کردن

متقاعد‌کننده

Ex: The entrepreneur 's pitch was so compelling that investors were eager to fund the project .

ارائه کارآفرین آنقدر متقاعدکننده بود که سرمایه‌گذاران مشتاق بودند پروژه را تأمین مالی کنند.

riveting [صفت]
اجرا کردن

خیره‌کننده

Ex: The speaker gave a riveting presentation on climate change , sparking important discussions among the audience .

سخنران یک ارائه جذاب در مورد تغییرات آب و هوایی ارائه داد که بحث‌های مهمی را در میان مخاطبان برانگیخت.

witty [صفت]
اجرا کردن

سریع و با ذکاوت (در صحبت کردن)

Ex: The comedian 's witty observations about everyday life resonated with the audience .

مشاهدات تیزبین کمدین درباره زندگی روزمره با مخاطبان طنین انداز شد.

hilarious [صفت]
اجرا کردن

بامزه

Ex: The hilarious comedy show had the audience roaring with laughter from start to finish .

نمایش کمدی خنده‌دار تماشاگران را از ابتدا تا انتها به خنده انداخت.

repugnant [صفت]
اجرا کردن

منزجرکننده

Ex: The repugnant conditions of the prison prompted a human rights investigation .

شرایط منزجرکننده زندان باعث شد تحقیقی در مورد حقوق بشر انجام شود.

اجرا کردن

متعارف

Ex: It 's conventional for employees to dress formally for job interviews .

مرسوم است که کارمندان برای مصاحبه‌های شغلی به صورت رسمی لباس بپوشند.

enchanting [صفت]
اجرا کردن

فریبنده

Ex: The small village was enchanting , with its quaint cottages and cobblestone streets .

روستای کوچک مسحورکننده بود، با کلبه‌های زیبا و خیابان‌های سنگفرش شده‌اش.

evocative [صفت]
اجرا کردن

برانگیزنده

Ex: The evocative scent of freshly baked bread reminded him of his childhood .

بوی یادآورنده نان تازه پخته شده، او را به یاد دوران کودکی اش انداخت.

primitive [صفت]
اجرا کردن

نخستین

Ex: Primitive man relied on basic survival skills , such as hunting and gathering .

انسان ابتدایی به مهارت‌های بقای اولیه، مانند شکار و جمع‌آوری متکی بود.

intriguing [صفت]
اجرا کردن

فریبنده

Ex: The scientist 's groundbreaking research findings were intriguing , challenging conventional wisdom .

یافته‌های تحقیقاتی انقلابی دانشمند جذاب بود، چالش‌برانگیز برای خرد متعارف.

to swallow [فعل]
اجرا کردن

کورکورانه پذیرفتن

Ex: She swallowed the explanation whole , not bothering to ask for further details .

او توضیح را کاملاً قبول کرد، بدون اینکه زحمت بخواهد جزئیات بیشتری بپرسد.

اجرا کردن

فرد درستی را پشتیبانی کردن

Ex: It seems like the new candidate has the best chance of winning , so I 'm going to back the right horse and vote for her .
اجرا کردن

وسط خال زدن

Ex: My friend 's advice to enjoy life to the fullest really hit the nail on the head about making the most of time .
jaunty [صفت]
اجرا کردن

سرحال‌وقبراق

Ex:

خنده شاد او مسری بود.

frenetic [صفت]
اجرا کردن

پر‌جنب‌و‌جوش

Ex: The stock market was frenetic , with prices fluctuating wildly throughout the day .

بازار سهام پرتلاطم بود، با قیمت‌هایی که در طول روز به شدت در نوسان بودند.

brisk [صفت]
اجرا کردن

پرانرژی

Ex: She took a brisk walk in the morning to wake herself up .

او یک پیاده‌روی تند صبحگاهی کرد تا خودش را بیدار کند.

soothing [صفت]
اجرا کردن

آرامش‌بخش

Ex:

حمام گرم پر از نمک اپسوم، تسکین آرامش‌بخشی برای عضلات دردناک او فراهم کرد.

amble [اسم]
اجرا کردن

قدم‌زنی

Ex: During their Sunday amble , they discovered a quaint little café hidden away from the bustling city center .

در طول گردش یکشنبه‌شان، آنها یک کافه کوچک دنج را کشف کردند که دور از مرکز شلوغ شهر پنهان شده بود.

sluggish [صفت]
اجرا کردن

کند

Ex: The cat was sluggish , barely lifting its head .

گربه کند بود، به زوری سرش را بلند می‌کرد.

اجرا کردن

هفت خان رستم

Ex: Advocates for the policy reform faced an uphill battle as they encountered opposition from powerful interest groups and entrenched beliefs .

مدافعان اصلاح سیاست با یک نبرد سخت روبرو شدند زیرا با مخالفت گروه‌های قدرتمند ذینفع و باورهای ریشه‌دار مواجه شدند.