افعال عبارتی با استفاده از 'Up' - به هم ریختن چیزها یا ایجاد مشکل
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
اشتباه بزرگی کردن
تیم با برنامهریزی ضعیف کاملاً خراب کرد رویداد را.
بهم ریختن
پیشخوان آشپزخانه با وسایل و لوازم شلوغ شده است، که تهیه غذا را دشوار میکند.
در انجام کاری شکست خوردن
فردا باید در کنفرانس سخنرانی کنم، امیدوارم خرابش نکنم.
بهم ریختن
باد قوی کاغذها روی میز من را به هم ریخت.
خراب کردن
او محاسبات را به هم ریخت، که منجر به اختلافات مالی شد.
چیدمان چیزی را بهم ریختن
در حالی که دفتر را مرتب میکردم، به طور تصادفی پروندهها را قاطی کردم، که باعث سردرگمی در تیم شد.
خراب کردن (کاری یا چیزی)
او اغلب به همکارانش توصیه کرده است که کارهایشان را دوباره بررسی کنند تا از به هم ریختن فرآیندهای حیاتی جلوگیری شود.
اشتباه گرفتن
من همیشه جهتهای چپ و راست را قاطی میکنم.
اشتباه کردن
در گرمای بحث، او به طور تصادفی اشتباه کرد و یک آمار را اشتباه نقل کرد.
باعث از دست دادن تعادل و افتادن شخصی شدن
دونده پیشتاز بود تا اینکه یک ریشه بیرون زده او را لغزاند در جنگل.