to go somewhere with someone
همراهی کردن
سارا از جان خواست که او را به کنسرت همراهی کند.
در اینجا برخی از افعال رایج انگلیسی مانند "همراهی کردن"، "کسب کردن"، "نزدیک شدن" و غیره را یاد خواهید گرفت که برای زبان آموزان سطح B2 آماده شده است.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
to go somewhere with someone
همراهی کردن
سارا از جان خواست که او را به کنسرت همراهی کند.
to gain skills or knowledge in something
آموختن
کارمند جدید با پشتکار کار کرد تا مهارتهای فنی لازم برای شغل را کسب کند.
to come near a specific degree, amount, size, etc.
نزدیک شدن
انتظار میرود دما در اوج تابستان به 90 درجه فارنهایت نزدیک شود.
to cause someone to worry
نگران کردن
افول سلامت او خانواده اش را نگران کرد و آنها را به دنبال مشاوره پزشکی فرستاد.
to do a particular thing or have the qualities needed for being punished or rewarded
سزاوار بودن
پس از تکمیل پروژه زودتر از موعد، او سزاوار قدردانی و تحسین از تیمش بود.
to become visible after coming out of somewhere
ظاهر شدن
الگوی روی پارچه به آرامی ظاهر شد در حالی که رنگ ثابت میشد.
to take part in or become involved with something actively
شرکت کردن
دانشآموزان باید در بحثهای کلاسی شرکت کنند تا یادگیری خود را بهبود بخشند.
to forgive someone for making a mistake, etc.
بخشیدن
با درک شرایط، او تصمیم گرفت همکارش را به خاطر اشتباه ناخواسته ببخشد.
to make someone admire and respect one
تحسین کسی را برانگیختن
مهارتهای استثنایی او در رهبری همکارانش را تحت تأثیر قرار داد.
to stop or pause a process, activity, etc. temporarily
قطع کردن
او جلسه را قطع کرد تا سوالی بپرسد.
to have or include a variety of what is mentioned
متغیر بودن
موجودی فروشگاه شامل لباس و لوازم جانبی تا لوازم الکترونیکی و کالاهای خانگی میشود.
to fully depend on someone or something
اعتماد کردن
بسیاری از افراد برای کارهای روزمره به تلفنهای هوشمند خود اتکا میکنند.
to keep what one has or to continue having something
حفظ کردن
صاحب فروشگاه عتیقه تصمیم گرفت چند قطعه نادر را در مجموعه نگه دارد.
to make information that was previously unknown or kept in secrecy publicly known
رونمایی کردن
در خاطراتش، نویسنده با شجاعت مبارزات خود با بیماری روانی را افشا کرد.
to try to find a particular thing or person
به دنبال (چیزی یا کسی) گشتن
کارآگاه به طور منظم به دنبال سرنخهایی برای حل پروندههای پیچیده است.
to feel the existence of something by touch or other sensory perceptions, excluding sight or hearing
حس کردن
فردی که چشمبند داشت میتوانست با کشیدن انگشتانش روی شیء، بافت آن را حس کند.
to give something a particular form
شکل دادن
او از خاک رس برای شکل دادن به یک مجسمه زیبا استفاده کرد.
to move from a particular place or position to another
تغییر مکان دادن
همانطور که طوفان نزدیک میشد، به ساکنان توصیه شد که به زمینهای مرتفعتر منتقل شوند.
to be divided into smaller groups or parts
تقسیم شدن
گروه بزرگ گردشگران به گروههای کوچکتر تقسیم شدند تا مناطق مختلف شهر را کشف کنند.
to notice or see someone or something that is hard to do so
تشخیص دادن
کوهنورد میتوانست پرنده نادر را که بالای درختان نشسته بود ببیند.
to make someone experience something unpleasant
در معرض قرار دادن
سیاستهای سختگیرانه شرکت کارمندان را تحت بررسی شدید قرار داد، که منجر به محیط کاری پرتنش شد.
to be around something on all sides
احاطه کردن
شهر توسط مناطق روستایی زیبا محاصره شده است.
to state that what one is saying is true
قسم خوردن
من قسم میخورم که آخرین تکه کیک را نخوردم؛ باید کس دیگری بوده باشد.
to forcibly pull something apart into pieces
پاره کردن
در ناامیدی، او شروع به پاره کردن کاغذ به تکههای کوچک کرد.
to follow someone or something by examining the marks they leave behind in order to catch them or know what they are doing
ردیابی کردن
شکارچیان از سگها برای ردیابی گوزن در جنگل استفاده میکردند.
to make a person or thing move from a place, situation, or person to another
انتقال دادن
استاد تصمیم گرفت دانشآموز را به یک کلاس پیشرفتهتر منتقل کند.
to change the appearance, character, or nature of a person or object
تبدیل کردن
پروژه بازسازی با هدف تبدیل ساختمان قدیمی به فضایی مدرن و کاربردی انجام میشود.
to strongly recommend something
شدیداً توصیه کردن
بازرس ایمنی توصیه کرد که در هنگام کار با مواد خطرناک در محل کار احتیاط شود.
to experience change, often in response to different situations or conditions
در معرض تغییر قرار گرفتن
رنگ پوست آفتابپرست میتواند تغییر کند تا با محیط اطرافش مطابقت داشته باشد.
to speak very softly or quietly, usually to avoid being overheard by others who are nearby
نجوا کردن
دانشآموزان اغلب در زمان مطالعه ساکت زمزمه میکنند.
to make dirty with a substance, such as mud or dirt
کثیف کردن
او مراقب بود که کفشهایش را هنگام راه رفتن در باغ کثیف نکند.
to change into a specific state, particularly one that is not desirable
شدن
شیر پس از مدت طولانی ماندن در بیرون ترش شد.
to convey or make a specific impression when read about or when heard
بهنظر رسیدن
فیلم جدید به نظر هیجانانگیز میرسد؛ باید آن را ببینیم.
to involve or be about someone or something
مربوط بودن به
گزارش به اثرات تغییرات آب و هوایی بر حیات وحش میپردازد.
to wake up later than one intended to
خواب ماندن
بسیاری از مردم تمایل دارند بعد از یک هفته شلوغ در تعطیلات آخر هفته زیاد بخوابند.
to protect something against danger or harm
محافظت کردن
مهم است که زیستگاههای طبیعی را حفظ کنیم تا گونههای در معرض خطر را محافظت کنیم.
to reappear after being absent or lost for a period of time
دوباره ظاهر شدن
نقاشی گمشدهی دیرینه ناگهان دوباره ظاهر شد در یک مجموعهی خصوصی پس از دههها گم شدن.