to recall and show respect for an important person, event, etc. from the past with an action or in a ceremony
بزرگداشت (به یاد کسی) بر پا کردن
شهر هر سال مراسمی برگزار میکند تا یادبود قربانیهای کهنهسربازان جنگ را گرامی بدارد.
در اینجا واژگان از واحد 10 - مرجع در کتاب درسی Total English Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "یادبود"، "یادگاری"، "دلتنگ خانه"، و غیره.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
to recall and show respect for an important person, event, etc. from the past with an action or in a ceremony
بزرگداشت (به یاد کسی) بر پا کردن
شهر هر سال مراسمی برگزار میکند تا یادبود قربانیهای کهنهسربازان جنگ را گرامی بدارد.
feeling sad because of being away from one's home
دلتنگ (برای خانه)
او پس از گذراندن تنها یک هفته دور از خانه در کالج، احساس دلتنگی برای خانه کرد.
an object that is kept as a reminder of a person, place, or event
یادگاری
او یک صدف را به عنوان یادگاری از سفرش نگه داشت.
a physical structure, such as a monument or statue, that is built to commemorate a person, event, or period of time
یادواره
a warm and wistful emotion of longing or missing past experiences and cherished memories
نوستالژی
بوی کلوچههای تازه پخته شده او را از نوستالژی آشپزخانه مادربزرگش پر کرد.
to bring a type of information from the past to our mind again
به یاد آوردن
آیا میتوانی نام کتابی که دربارهاش صحبت میکردیم را به خاطر بیاوری؟
to make a person remember an obligation, task, etc. so that they do not forget to do it
یادآوری کردن
مدیر به طور منظم به کارمندان یادآوری میکند که مهلتهای آینده را فراموش نکنند.
to a great extent or amount, especially when emphasizing significant variation or diversity
بهطور گسترده
استانداردها در مناطق مختلف به طور گسترده متفاوت هستند.
to cancel what has been planned
لغو کردن
ممکن است مجبور شویم پیکنیک را لغو کنیم اگر باران ادامه یابد.
to choose to continue an ongoing activity
ادامه دادن
بعد از یک استراحت کوتاه، آنها جلسه را ادامه دادند.
to return to a previous state or condition, often after a period of decline or loss
برگشتن (به حالت قبلی)
پس از یک فصل سخت، تیم توانست بازگردد و قویتر از همیشه باشد.
to create something, usually an idea, a solution, or a plan, through one's own efforts or thinking
ساختن (پاسخ یا راه حل)
تا پایان ماه، یک پیشنهاد دقیق تهیه خواهم کرد.
to recover from an unpleasant or unhappy experience, particularly an illness
بهبود یافتن
چندین هفته طول کشید تا او کاملاً از آنفلوانزا بهبود یابد.
to continue without stopping
ادامه دادن
دوندگان ماراتن مصمم بودند که ادامه دهند با وجود باران.
to experience or endure something, particularly a difficult or challenging situation
متحمل شدن
بعد از از دست دادن شغلش، جان مجبور شد از سر بگذراند یک دوره سختی مالی را.
to get information about something after actively trying to do so
پی بردن
آنها در تلاش هستند تا بفهمند چه کسی دیشب جایزه را برنده شد.
to tolerate something or someone unpleasant, often without complaining
تحمل کردن
والدین اغلب تحمل میکنند شلوغی کودکان کوچک را به خاطر شادی که به همراه میآورند.
to end a romantic relationship or marriage
جدا شدن (رابطه عاشقانه)
آنها سعی کردند که آن را به کار بیاندازند، اما در نهایت، مجبور شدند از هم جدا شوند تا به طور مستقل شادی را پیدا کنند.
to change and become something else
تبدیل شدن
کرم تبدیل شد به یک پروانه زیبا.
to arrive at a location or event, often unexpectedly and without prior notice
رسیدن
او رسید به مهمانی درست وقتی که داشت تمام میشد.
to give one a certain impression or sensation
بهنظر رسیدن
چیزی در داستانش حس عجیبی میدهد، اما نمیتوانم دقیقاً بگویم چه چیزی.
to notice the sound a person or thing is making
شنیدن
من صدای قدمها را پشت سرم شنیدم و سریع برگشتم.
to have in your hands or arms
نگه داشتن
آنها در طول قطعی برق شمعها را نگه داشتند.
to give our attention to the sound a person or thing is making
گوش دادن
با دقت گوش دهید، و میتوانید آواز پرندگان را روی درختان بشنوید.
to be likely to occur or to appear to be the case
بهنظر رسیدن
به نظر میرسد که او به قرار ملاقات دیر خواهد رسید.
to release a particular scent
بوی بهخصوصی داشتن
گلهای باغ صبحها به ویژه خوشبو میبويند.
to convey or make a specific impression when read about or when heard
بهنظر رسیدن
فیلم جدید به نظر هیجانانگیز میرسد؛ باید آن را ببینیم.
to have a specific flavor
مزه داشتن
سوپ با گیاهان اضافه شده طعم خوشمزه ای دارد.
to put our hand or body part on a thing or person
لمس کردن
لطفاً نمایشگر شیشهای شکننده را لمس نکنید.
to look at a thing or person and pay attention to it for some time
تماشا کردن
او روی نیمکت پارک نشست و غروب آفتاب را تماشا کرد.