واژگان سطح اولیه - غذا و آشپزی

در این درس، کلمات مرتبط با غذا و آشپزی، از جمله وعده‌های غذایی و تکنیک‌ها، مورد بررسی قرار می‌گیرند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان سطح اولیه
اجرا کردن

کوفته گوشتی

Ex:

من کوفته‌های منجمد را در سوپرمارکت خریدم.

اجرا کردن

هات‌داگ

Ex:

هات داگ‌ها یک غذای سریع و محبوب هستند.

el cocido [اسم]
اجرا کردن

خورش

Ex:

من مواد لازم برای درست کردن کوسیدو را خریدم.

اجرا کردن

فابادا آستوریایی (نوعی خورشت)

Ex:

خورش لوبیای آستوری برای روزهای سرد عالی است.

اجرا کردن

خورش دم گاو

Ex:

پختن خورش دم گاو چندین ساعت طول می‌کشد.

escabeche [اسم]
اجرا کردن

چاشنی

Ex:

من یک escabeche ماهی در بازار خریدم.

اجرا کردن

مرغ سیر

Ex:

من همیشه کمی شراب به مرغ سیر اضافه می‌کنم.

اجرا کردن

پاتاتاس براواس

Ex:

من پاتاتاس براواس برای شام امشب آماده کردم.

el postre [اسم]
اجرا کردن

دسر

Ex:

رستوران انواع مختلف دسر ارائه می‌دهد.

hervir [فعل]
اجرا کردن

جوشاندن

Ex:

او برنج را با کمی نمک می‌جوشاند.

freír [فعل]
اجرا کردن

سرخ کردن

Ex:

برای سرخ کردن خوب، روغن باید بسیار داغ باشد.

asar [فعل]
اجرا کردن

کباب کردن

Ex:

من می‌خواهم یک بوقلمون را برای شام کریسمس بریان کنم.

hornear [فعل]
اجرا کردن

پختن

Ex:

مادربزرگ من هر روز نان می‌پزد.

pelar [فعل]
اجرا کردن

پوست کندن

Ex:

من همیشه حبه‌های سیر را قبل از خرد کردن پوست می‌کنم.

rallar [فعل]
اجرا کردن

رنده کردن

Ex:

من دوست دارم شکلات را روی کیک رنده کنم.

picar [فعل]
اجرا کردن

خرد کردن

Ex:

برای دستور غذا، گوشت را به تکه‌های کوچک خرد کنید.

marinar [فعل]
اجرا کردن

ماریناد کردن

Ex:

من یک سس مخصوص برای مارینیت کردن گوشت خوک خریدم.

moler [فعل]
اجرا کردن

آسیاب کردن

Ex:

آسیاب کردن شکلات وقتی سرد است آسان‌تر است.

sazonar [فعل]
اجرا کردن

چاشنی زدن

Ex:

می‌خواهی سالاد را چاشنی بزنم؟

colar [فعل]
اجرا کردن

آبکش کردن

Ex:

ما سس را صاف می‌کنیم تا نرم شود.

tostar [فعل]
اجرا کردن

برشته کردن

Ex:

من نان‌های برش‌خورده را برشته کردم و روی آن‌ها کره مالیدم.

mezclar [فعل]
اجرا کردن

ترکیب کردن

Ex:

او قهوه را با شیر مخلوط می‌کند.

añadir [فعل]
اجرا کردن

اضافه کردن

Ex:

سرآشپز یک لمس فلفل افزود.

preparar [فعل]
اجرا کردن

آماده کردن

Ex:

آماده کردن اسناد برای مصاحبه.