واژگان سطح اولیه - روال‌ها و سرگرمی‌ها

در این درس، کلمات مربوط به روال‌ها و سرگرمی‌ها کاوش می‌شود، که فعالیت‌های روزمره و اوقات فراغت را توصیف می‌کند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان سطح اولیه
vestir [فعل]
اجرا کردن

لباس پوشیدن

Ex:

او برای مهمانی با لباس‌های شیک لباس می‌پوشد.

afeitar [فعل]
اجرا کردن

اصلاح کردن (صورت)

Ex:

برادرم اصلاح کردن را به تنهایی یاد گرفت.

maquillar [فعل]
اجرا کردن

آرایش کردن

Ex:

او قبل از جلسه سریع آرایش کرد.

barrer [فعل]
اجرا کردن

جارو زدن

Ex:

من همیشه قبل از تی‌کشیدن زمین جارو می‌کنم.

planchar [فعل]
اجرا کردن

اتو کردن

Ex:

پیراهن را در دمای متوسط اتو کنید.

relajar [فعل]
اجرا کردن

استراحت کردن

Ex:

آرامش آیا می‌خواهید در ساحل آرامش داشته باشید؟

acostar [فعل]
اجرا کردن

به رخت‌خواب رفتن

Ex:
merendar [فعل]
اجرا کردن

عصرانه خوردن

Ex:

ما دوست داریم در غروب آفتاب با هم عصرانه بخوریم.

esperar [فعل]
اجرا کردن

صبر کردن

Ex:

صبر کن نشسته در حالی که من غذا را آماده می‌کنم.

empezar [فعل]
اجرا کردن

شروع شدن

Ex:

ما سال گذشته مطالعه اسپانیایی را آغاز کردیم.

terminar [فعل]
اجرا کردن

تمام شدن

Ex:

آن‌ها دیروز نقاشی خانه را تمام کردند.

nadar [فعل]
اجرا کردن

شنا کردن

Ex:

کودکان در دریاچه شنا می‌کنند.

patinar [فعل]
اجرا کردن

اسکیت بازی کردن

Ex:

اسکیت سواری به بهبود تعادل و هماهنگی کمک می‌کند.

acampar [فعل]
اجرا کردن

اردو زدن

Ex:

من ترجیح می‌دهم در مکان‌های آرام و دور از سر و صدا چادر بزنم.

pescar [فعل]
اجرا کردن

ماهی گرفتن

Ex:

من ترجیح می‌دهم صبح زود ماهیگیری کنم.

tejer [فعل]
اجرا کردن

بافتن

Ex:

خواهرم کلاه و دستکش می‌بافد تا آنها را بفروشد.

el yoga [اسم]
اجرا کردن

یوگا

Ex:

یوگا مدیتیشن، تنفس و وضعیت‌های فیزیکی را ترکیب می‌کند.

اجرا کردن

پیاده‌گردی

Ex:

پیاده‌روی در طبیعت به ما اجازه داد تا حیوانات و گیاهان زیادی را ببینیم.

اجرا کردن

بازی ویدئویی

Ex:

این بازی ویدیویی گرافیک‌های چشمگیری دارد.

el ajedrez [اسم]
اجرا کردن

شطرنج

Ex:

قهرمان تورنمنت شطرنج را برد.

اجرا کردن

بازی تخته‌ای

Ex:

بازی رومیزی به تمرکز و استراتژی نیاز دارد.

cazar [فعل]
اجرا کردن

شکار کردن

Ex:

ببرها شب‌ها شکار می‌کنند.

navegar [فعل]
اجرا کردن

قایقرانی کردن

Ex:

من عاشق قایقرانی در هوای خوب هستم.