ظاهر و تناسب اندام - Appearance Rating

Here you will find slang used to rate or comment on appearance, often reflecting how people casually assess or compliment looks.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ظاهر و تناسب اندام
on point [عبارت]
اجرا کردن

perfectly executed, precise, or looking exactly right

Ex:
to serve [فعل]
اجرا کردن

با استایل پوشیدن

Ex: That suit is serving major vibes .

آن کت و شلوار serve ارتعاشات عمده می‌کند.

to slay [فعل]
اجرا کردن

کشتن

Ex: You 're slaying with that outfit today .

تو امروز با اون لباس عالی به نظر می‌رسی.

snatched [صفت]
اجرا کردن

عالی

Ex:

آرایش تو امروز snatched است!

to eat [فعل]
اجرا کردن

کوبیدن

Ex: They ate their looks on the runway .

آنها استایل‌هایشان را در رانوی خوردند.

to mog [فعل]
اجرا کردن

تحت الشعاع قرار دادن

Ex:

او با ظاهر شدن در کفش‌های ورزشی طراح، همکلاسی‌هایش را mog کرد.

funky [صفت]
اجرا کردن

(تیپ) مدرن

Ex: They decorated their apartment with funky furniture and vibrant artwork .

آنها آپارتمان خود را با مبلمان فانکی و آثار هنری پر جنب و جوش تزئین کردند.

clean [صفت]
اجرا کردن

شیک

Ex: The team showed up looking clean for the photoshoot .

تیم برای عکس‌برداری آراسته ظاهر شد.

snazzy [صفت]
اجرا کردن

شیک

Ex: She wore a snazzy pair of boots that stood out in the crowd .

او یک جفت چکمه شیک پوشیده بود که در جمعیت خودنمایی می‌کرد.

wavey [صفت]
اجرا کردن

مُد روز

Ex:

آن عینک‌های آفتابی wavey و منحصر به فرد هستند.

hip [صفت]
اجرا کردن

رایج

Ex:

رستوران جدید فوق‌العاده مُد روز است، با دکور مینیمال و کوکتل‌های دست‌ساز.

tight [صفت]
اجرا کردن

خوش‌تیپ

Ex: The performance was tight from start to finish .

اجرا از ابتدا تا انتها محکم بود.

fly [صفت]
اجرا کردن

خفن

Ex:

او در مهمانی دیشب fly به نظر می‌رسید.

basic [صفت]
اجرا کردن

اساسی

Ex: Do n't be basic ; try adding some accessories .

بیسک نباش؛ سعی کن چند اکسسوری اضافه کنی.

trash [صفت]
اجرا کردن

زباله

Ex: The new shoes are trash ; they fell apart immediately .

کفش‌های جدید آشغال هستند؛ بلافاصله از هم پاشیدند.

drowning [صفت]
اجرا کردن

غیر مد روز

Ex:

غیرمد نباش؛ چیزی شیک‌تر را امتحان کن.

fresh [صفت]
اجرا کردن

معرکه

Ex: His outfit looks fresh ; totally on point !

لباسش fresh به نظر می‌رسد؛ کاملاً درست!

cheugy [قید]
اجرا کردن

به شیوه منسوخ

Ex:

او متوجه شد که مدل موی cheugy او نیاز به به‌روزرسانی دارد.

dusty [صفت]
اجرا کردن

منسوخ

Ex: Do n't be dusty ; upgrade your wardrobe .

منسوخ نباشید؛ کمد لباس خود را ارتقا دهید.

built like {sth} [عبارت]
اجرا کردن

used to mock or insult someone's body shape by comparing it to an object

Ex: