فهرست واژگان سطح B2 - هنر

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی درباره هنر، مانند "شاهکار"، "نمایشگاه"، "خودنگاره" و غیره را یاد خواهید گرفت که برای زبان آموزان سطح B2 آماده شده است.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
فهرست واژگان سطح B2
artwork [اسم]
اجرا کردن

تصویر (در کتاب، مجله و...)

Ex: She spent hours creating digital artwork for her online portfolio .

او ساعت‌ها صرف خلق آثار هنری دیجیتال برای پورتفولیوی آنلاین خود کرد.

background [اسم]
اجرا کردن

پس‌زمینه

Ex: The background of the historical painting depicted a bustling city street in the 19th century .

پس‌زمینه نقاشی تاریخی، خیابان شلوغی از شهر در قرن نوزدهم را به تصویر کشیده بود.

foreground [اسم]
اجرا کردن

پیش‌زمینه (عکس)

Ex: The photographer adjusted the focus to capture the details in the foreground of the landscape .

عکاس فوکوس را تنظیم کرد تا جزئیات در پیش‌زمینه منظر را ثبت کند.

collector [اسم]
اجرا کردن

مجموعه‌دار

Ex: As a passionate art collector , she traveled the world in search of unique and valuable pieces to add to her gallery .

به عنوان یک مجموعه‌دار هنری مشتاق، او برای یافتن قطعات منحصر به فرد و باارزش برای اضافه کردن به گالری‌اش به سراسر جهان سفر کرد.

اجرا کردن

گرافیست

Ex: The graphic artist 's illustrations added a whimsical touch to the children 's book , captivating young readers with vibrant colors and imaginative characters .

تصویرسازی‌های گرافیست به کتاب کودکان حال و هوایی خیال‌انگیز بخشید، با رنگ‌های زنده و شخصیت‌های خلاقانه خوانندگان جوان را مجذوب خود کرد.

masterpiece [اسم]
اجرا کردن

شاهکار

Ex: She spent months perfecting her painting , hoping it would be considered her masterpiece .

او ماه‌ها صرف کرد تا نقاشی‌اش را کامل کند، به این امید که آن را شاهکار او بدانند.

exhibit [اسم]
اجرا کردن

نمایشگاه

Ex: The history museum 's exhibit on ancient civilizations provided fascinating insights into life thousands of years ago .

نمایشگاه موزه تاریخ در مورد تمدن‌های باستانی، بینش‌های جذابی درباره زندگی هزاران سال پیش ارائه داد.

image [اسم]
اجرا کردن

تندیس

Ex: Many churches contain images of saints .
landscape [اسم]
اجرا کردن

منظره‌نگاری

Ex: He used vibrant colors to bring his landscape to life , emphasizing the natural beauty of the countryside .

او از رنگ‌های زنده برای زنده کردن منظره خود استفاده کرد، که زیبایی طبیعی روستا را برجسته می‌کرد.

اجرا کردن

خودنگاره

Ex: He hung his self-portrait in the hallway , where it drew compliments from visitors .

او پرتره خود را در راهرو آویزان کرد، جایی که مورد تحسین بازدیدکنندگان قرار گرفت.

اجرا کردن

سوژه

Ex: As a historian , her research focuses on the subject matter of ancient civilizations and their cultural contributions to modern society .

به عنوان یک مورخ، تحقیقات او بر موضوع تمدن‌های باستانی و مشارکت‌های فرهنگی آن‌ها در جامعه مدرن متمرکز است.

shade [اسم]
اجرا کردن

سایه

Ex:

هنرمند از سایه‌های مختلف سبز برای ثبت شاخ و برگ سرسبز و مناظر پر جنب و جوش در نقاشی‌های خود استفاده کرد.

ink [اسم]
اجرا کردن

جوهر

Ex: The printer ran out of ink halfway through printing the document , causing delays in the office .

پرینتر در میانه چاپ سند از جوهر خالی شد، که باعث تاخیر در دفتر شد.

oil paint [اسم]
اجرا کردن

رنگ روغن

Ex: She enjoys the soothing rhythm of applying oil paint to canvas , losing herself in the creative process .

او از ریتم آرامش‌بخش اعمال رنگ روغن روی بوم لذت می‌برد، در فرآیند خلاقانه غرق می‌شود.

watercolor [اسم]
اجرا کردن

نقاشی با آب‌رنگ

Ex: She admired the watercolor portrait for its soft hues and ethereal quality .
abstract [صفت]
اجرا کردن

انتزاعی (هنر)

Ex: The film incorporated abstract imagery and surreal elements to convey the protagonist 's inner emotional journey .

فیلم از تصاویر انتزاعی و عناصر سوررئال برای انتقال سفر عاطفی درونی شخصیت اصلی استفاده کرد.

artistic [صفت]
اجرا کردن

هنری

Ex: The theater production was praised for its artistic direction and innovative set design .

تولید تئاتر به خاطر کارگردانی هنری و طراحی صحنه نوآورانه مورد تحسین قرار گرفت.

original [صفت]
اجرا کردن

اصل

Ex:

آیتم کلکسیونی به عنوان یک اصلی تأیید شد، که به ارزش و اهمیت آن افزود.

realistic [صفت]
اجرا کردن

رئالیستی

Ex: The simulation game offers a highly realistic experience , mimicking real-world physics and scenarios .

بازی شبیه‌سازی یک تجربه بسیار واقع‌گرایانه ارائه می‌دهد، که فیزیک و سناریوهای دنیای واقعی را تقلید می‌کند.

classic [صفت]
اجرا کردن

قدیمی و محبوب

Ex: They decorated their home with classic furniture that feels both stylish and enduring .

آنها خانه‌شان را با مبلمان کلاسیک تزئین کردند که هم شیک و هم ماندگار به نظر می‌رسد.

modern [صفت]
اجرا کردن

مدرن

Ex:

نمایشگاه هنر مدرن، نقاشی‌های انتزاعی و مجسمه‌های مینیمالیستی را به نمایش گذاشت که از سبک‌های کلاسیک فاصله داشتند.

اجرا کردن

معاصر

Ex: Technologies like smartphones have become an integral part of contemporary daily life .

فناوری‌هایی مانند تلفن‌های هوشمند به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره معاصر تبدیل شده‌اند.

visual [صفت]
اجرا کردن

بصری

Ex: Visual aids such as charts and diagrams can enhance learning in classrooms .

ابزارهای دیداری مانند نمودارها و دیاگرام‌ها می‌توانند یادگیری در کلاس‌ها را بهبود بخشند.

vivid [صفت]
اجرا کردن

پررنگ

Ex: His vivid yellow car attracted attention wherever he drove .

ماشین زرد زنده او در هر کجا که رانندگی می‌کرد توجه را جلب می‌کرد.

to depict [فعل]
اجرا کردن

به تصویر کشیدن

Ex: The photograph depicts a bustling city street , capturing the energy and diversity of urban life .

عکس به تصویر می‌کشد یک خیابان شلوغ شهری را که انرژی و تنوع زندگی شهری را ثبت می‌کند.

to display [فعل]
اجرا کردن

نمایش دادن

Ex: During the science fair , students created posters to display their research findings .

در طول نمایشگاه علمی، دانش‌آموزان پوسترهایی برای نمایش یافته‌های تحقیقاتی خود ایجاد کردند.

to exhibit [فعل]
اجرا کردن

رونمایی کردن

Ex: The technology conference will exhibit the latest innovations in the field .

کنفرانس فناوری آخرین نوآوری‌ها در این زمینه را به نمایش می‌گذارد.

to frame [فعل]
اجرا کردن

قاب گرفتن

Ex: He wanted to frame the certificate of achievement and display it prominently on the office wall .

او می‌خواست گواهی دستاورد را قاب کند و آن را به طور برجسته روی دیوار دفتر نمایش دهد.

to inspire [فعل]
اجرا کردن

انگیزه دادن (برای رسیدن به ایده‌های جدید)

Ex: The artist ’s work inspired an entire exhibition showcasing modern art .

کار هنرمند یک نمایشگاه کامل را که هنر مدرن را به نمایش می‌گذارد، الهام بخشید.

to model [فعل]
اجرا کردن

مدل چیزی را ساختن

Ex: The architect modeled the new building design with foam board and glue .

معمار طراحی جدید ساختمان را با تخته فوم و چسب مدل کرد.

to restore [فعل]
اجرا کردن

مرمت کردن

Ex: After the fire , they worked tirelessly to restore the damaged house to its former glory .

پس از آتش‌سوزی، آنها بی‌وقفه کار کردند تا خانه آسیب‌دیده را به شکوه سابقش بازگردانند.