کتاب 'تاپ ناچ' 2A - واحد 4 - درس 4

در اینجا واژگان از واحد 4 - درس 4 در کتاب Top Notch 2A را پیدا خواهید کرد، مانند "تهاجمی"، "راننده"، "خیره شدن"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'تاپ ناچ' 2A
bad [صفت]
اجرا کردن

بد

Ex:

بدشانسی به نظر می‌رسید هر کجا که می‌رفت او را دنبال می‌کند.

aggressive [صفت]
اجرا کردن

پرخاشگر

Ex: The aggressive protester clashed with law enforcement during the demonstration .

معترض تهاجمی در طول تظاهرات با نیروهای انتظامی درگیر شد.

driver [اسم]
اجرا کردن

راننده

Ex:

راننده تاکسی به من با چمدانم کمک کرد.

driving [اسم]
اجرا کردن

رانندگی

Ex: His driving improved significantly after taking the advanced course .

رانندگی او پس از گذراندن دوره پیشرفته به طور قابل توجهی بهبود یافت.

behavior [اسم]
اجرا کردن

رفتار

Ex: It 's rare to see such disciplined behavior in a young child .

دیدن چنین رفتار منظمی در یک کودک کم‌سن نادر است.

to honk [فعل]
اجرا کردن

بوق زدن (اتومبیل)

Ex: The ship 's captain honked the horn to alert nearby vessels in the fog .

کاپیتان کشتی بوق زد تا به کشتی‌های نزدیک در مه هشدار دهد.

horn [اسم]
اجرا کردن

بوق

Ex: The bus driver honked the horn to alert the waiting passengers .

راننده اتوبوس بوق زد تا مسافران منتظر را آگاه کند.

to stare [فعل]
اجرا کردن

خیره شدن

Ex: While I was in the waiting room , I stared at the clock .

در حالی که در اتاق انتظار بودم، به ساعت خیره شدم.

other [صفت]
اجرا کردن

دیگری

Ex:

ما باید سایر احتمالات را قبل از تصمیم‌گیری در نظر بگیریم.

to gesture [فعل]
اجرا کردن

با سر و دست اشاره کردن

Ex: As a sign of respect , he gestured with a slight bow when greeting the elders .

به عنوان نشانه‌ای از احترام، او با یک تعظیم کوچک هنگام سلام دادن به بزرگان ژست گرفت.

اجرا کردن

به کسی یا چیزی توجه کردن

Ex: Please pay attention to your mother when she 's giving you instructions .
to observe [فعل]
اجرا کردن

مشاهده کردن

Ex: While the storm was raging , scientists were observing the impact on the coastline .

در حالی که طوفان در حال خروش بود، دانشمندان تاثیر آن بر خط ساحلی را مشاهده می‌کردند.

speed limit [اسم]
اجرا کردن

سرعت مجاز

Ex: She received a ticket for going 15 miles over the speed limit , which made her more cautious in the future .

او به دلیل 15 مایل بیش از حد مجاز سرعت رانندگی کردن جریمه شد، که این باعث شد در آینده محتاط تر باشد.

to maintain [فعل]
اجرا کردن

نگه داشتن

Ex: The IT department maintained the server to prevent potential issues .

دپارتمان فناوری اطلاعات سرور را حفظ کرد تا از مشکلات احتمالی جلوگیری کند.

safe [صفت]
اجرا کردن

امن

Ex: He always checks the locks twice to ensure his home is safe before leaving .

او همیشه قفل‌ها را دو بار بررسی می‌کند تا مطمئن شود خانه‌اش امن است قبل از ترک کردن.

following [صفت]
اجرا کردن

بعدی

Ex:

صفحات زیر شامل شرایط و ضوابط توافق هستند.

distance [اسم]
اجرا کردن

فاصله

Ex:

آنها برای چندین سال یک رابطه دور را حفظ کردند قبل از ازدواج.

flashlight [اسم]
اجرا کردن

چراغ‌قوه

Ex: We used the flashlight to look for lost keys in the yard .

ما از چراغ قوه برای جستجوی کلیدهای گمشده در حیاط استفاده کردیم.