کتاب 'فور کرنرز' 4 - واحد 12 درس C

در اینجا واژگان از واحد 12 درس C در کتاب درسی Four Corners 4 را پیدا خواهید کرد، مانند "کلینیک"، "تفریح"، "پزشکی" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 4
beautiful [صفت]
اجرا کردن

زیبا

Ex: The actress is known for her beautiful smile .

بازیگر به خاطر لبخند زیبای خود معروف است.

project [اسم]
اجرا کردن

پروژه

Ex:

او پروژه تحقیقاتی خود را با شور و اشتیاق به کلاس ارائه داد.

community [اسم]
اجرا کردن

اجتماع

Ex: The school is an important part of the community , providing education and resources .

مدرسه بخش مهمی از جامعه است که آموزش و منابع را فراهم می‌کند.

attractive [صفت]
اجرا کردن

جذاب

Ex: The handsome actor 's attractive smile made him a heartthrob for many fans .

لبخند جذاب بازیگر خوشتیپ او را به دلبری برای بسیاری از طرفداران تبدیل کرد.

garden [اسم]
اجرا کردن

باغ

Ex: She loves sitting under the shade of the trees in her garden .

او عاشق نشستن زیر سایه درختان در باغ خود است.

to grow [فعل]
اجرا کردن

روییدن

Ex: The desert does n't have the right conditions for most crops to grow .

بیابان شرایط مناسب برای رشد بیشتر محصولات را ندارد.

vegetable [اسم]
اجرا کردن

سبزیجات

Ex: I tossed the roasted vegetables with olive oil and a sprinkle of salt and pepper .

من سبزیجات کبابی را با روغن زیتون و کمی نمک و فلفل مخلوط کردم.

health [اسم]
اجرا کردن

وضع عمومی (جسمی یا روحی)

Ex: The government launched a campaign to promote health awareness in the community .

دولت کمپینی را برای ترویج آگاهی سلامت در جامعه راه اندازی کرد.

clinic [اسم]
اجرا کردن

درمانگاه

Ex: The clinic offers mental health counseling services to support patients dealing with stress and anxiety .

کلینیک خدمات مشاوره سلامت روان را برای حمایت از بیمارانی که با استرس و اضطراب دست و پنجه نرم می‌کنند، ارائه می‌دهد.

medical [صفت]
اجرا کردن

پزشکی

Ex:

جامعه پزشکی بر اهمیت ورزش منظم برای سلامت کلی تأکید می‌کند.

اجرا کردن

محله

Ex: Despite the job opportunity elsewhere , she was reluctant to move from the neighborhood of her family .

علیرغم فرصت شغلی در جای دیگر، او تمایلی به ترک محله خانواده‌اش نداشت.

watch [اسم]
اجرا کردن

مأمور دیدبان

to limit [فعل]
اجرا کردن

محدود کردن

Ex: He had to limit his spending to stick to his budget .
crime [اسم]
اجرا کردن

جرم

Ex: He was convicted of a white-collar crime and sentenced to prison .

او به جرم یقه سفید محکوم شد و به زندان محکوم شد.

everyone [ضمیر]
اجرا کردن

همه

Ex: In our family , everyone has a role to play in preparing for the holiday celebrations .

در خانواده ما، همه نقش خود را در آماده‌سازی برای جشن‌های تعطیلات دارند.

recreation [اسم]
اجرا کردن

تفریح

Ex: Going for a hike is a popular form of recreation in the summer .

رفتن به پیاده‌روی یک شکل محبوب از تفریح در تابستان است.

center [اسم]
اجرا کردن

مرکز

Ex:

مرکز اصلی خرید شهر همیشه شلوغ است.

to build [فعل]
اجرا کردن

ساختن

Ex: His crew is currently building a new park along the riverbank .

تیم او در حال حاضر در حال ساخت یک پارک جدید در امتداد ساحل رودخانه است.

recycling [اسم]
اجرا کردن

بازیافت

Ex: The school organized a recycling campaign .
used [صفت]
اجرا کردن

کارکرده

Ex: He bought a used bicycle to save money on transportation .

او یک دوچرخه دست دوم خرید تا در هزینه‌های حمل و نقل صرفه‌جویی کند.

material [اسم]
اجرا کردن

ماده

Ex: Plastic is a synthetic material derived from petroleum and widely used in the production of various products , including packaging , toys , and household items .

پلاستیک یک ماده مصنوعی مشتق شده از نفت است که به طور گسترده در تولید محصولات مختلف از جمله بسته‌بندی، اسباب‌بازی و لوازم خانگی استفاده می‌شود.

improvement [اسم]
اجرا کردن

بهبود‌

Ex: The software update resulted in a noticeable improvement in speed and functionality .

به‌روزرسانی نرم‌افزار منجر به بهبود قابل توجهی در سرعت و عملکرد شد.

although [حرف ربط]
اجرا کردن

اگرچه

Ex: Although she was nervous , she passed the driving test .

اگرچه او عصبی بود، اما در آزمون رانندگی قبول شد.

because of [حرف اضافه]
اجرا کردن

به‌خاطر

Ex: They canceled the party because of the pandemic .

آنها به دلیل همه‌گیری مهمانی را لغو کردند.

if [حرف ربط]
اجرا کردن

اگر

Ex: We can go for a walk if you want to .

ما می‌توانیم برای پیاده‌روی برویم اگر بخواهید.

so [قید]
اجرا کردن

آن قدر

Ex: He was so tired that he fell asleep immediately .

او آنقدر خسته بود که بلافاصله خوابش برد.