کتاب 'فور کرنرز' 4 - واحد 11 درس C

در اینجا واژگان از واحد 11 درس C در کتاب درسی Four Corners 4 را پیدا خواهید کرد، مانند "از نظر مالی"، "مستقل"، "حومه شهر" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 4
future [اسم]
اجرا کردن

آینده

Ex: We do n't know what the future holds for us .

ما نمی‌دانیم آینده چه چیزی برای ما در نظر گرفته است.

to set [فعل]
اجرا کردن

به ثبت رساندن (رکورد)

Ex: They set a world record in the relay race .

آنها یک رکورد جهانی در مسابقه دو امدادی برجای گذاشتند.

goal [اسم]
اجرا کردن

هدف

Ex: He worked tirelessly to achieve his lifelong goal of climbing Mount Everest .

او بی‌وقفه کار کرد تا به هدف عمر خود برای صعود به کوه اورست برسد.

financially [قید]
اجرا کردن

از نظر مالی

Ex: Saving consistently helps individuals become financially stable .

پس‌انداز مداوم به افراد کمک می‌کند تا از نظر مالی پایدار شوند.

independent [صفت]
اجرا کردن

مستقل

Ex: The independent artist pursued her passion without seeking validation from others .

هنرمند مستقل بدون جستجوی تایید از دیگران، به دنبال علاقه خود رفت.

volunteer [صفت]
اجرا کردن

داوطلبانه

Ex:

بیمارستان از مشارکت‌های داوطلبانه دانشجویان محلی قدردانی کرد.

wedding [اسم]
اجرا کردن

عروسی

Ex: After the wedding , the couple left for their honeymoon in Italy .

بعد از عروسی، زوج برای ماه عسل به ایتالیا رفتند.

countryside [اسم]
اجرا کردن

مناطق روستایی

Ex: The countryside offered fresh air and tranquility away from the hustle and bustle of the city .

روستا هوای تازه و آرامش را دور از شلوغی شهر ارائه می‌داد.

to live [فعل]
اجرا کردن

زندگی کردن

Ex: We are planning to live near the mountains for a more serene lifestyle .

ما قصد داریم در نزدیکی کوه‌ها زندگی کنیم برای یک سبک زندگی آرام‌تر.

to prepare [فعل]
اجرا کردن

آماده‌سازی کردن

Ex: They prepare their backpacks with all the necessary supplies for school .

آن‌ها کوله‌پشتی‌های خود را با تمام لوازم ضروری برای مدرسه آماده می‌کنند.

exam [اسم]
اجرا کردن

امتحان

Ex:

امتحان نهایی ریاضی چالش‌برانگیز بود، اما سخت مطالعه کردم و خوب عمل کردم.

to study [فعل]
اجرا کردن

درس خواندن

Ex: We study together to prepare for our group presentation .

ما با هم مطالعه می‌کنیم تا برای ارائه گروهی‌مان آماده شویم.

abroad [قید]
اجرا کردن

به خارج

Ex: We usually go abroad for a week in May to escape the routine .

ما معمولاً در ماه می برای فرار از روزمرگی به خارج از کشور می‌رویم.

journalist [اسم]
اجرا کردن

روزنامه‌نگار

Ex: The journalist interviewed the prime minister yesterday .

روزنامه‌نگار دیروز با نخست‌وزیر مصاحبه کرد.

to travel [فعل]
اجرا کردن

سفر کردن

Ex:

ما هیجان‌زده هستیم که به سفر برویم تا در عروسی دوستمان در ایالتی دیگر شرکت کنیم.

book [اسم]
اجرا کردن

کتاب

Ex: She placed the book on the shelf and admired its colorful cover .

او کتاب را روی قفسه گذاشت و جلد رنگارنگ آن را تحسین کرد.

to write [فعل]
اجرا کردن

نوشتن

Ex: He used a crayon to write his name on the art project .

او از یک مداد شمعی برای نوشتن نام خود روی پروژه هنری استفاده کرد.