ACT انگلیسی و دانش جهانی - کلمات انتقالی

در اینجا شما برخی از کلمات انتقالی انگلیسی را یاد خواهید گرفت، مانند "علاوه بر این"، "برعکس"، "به عبارت دیگر" و غیره، که به شما کمک می کند در آزمون های ACT خود موفق شوید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ACT انگلیسی و دانش جهانی
moreover [قید]
اجرا کردن

علاوه بر این

Ex: The research findings supported the hypothesis , and moreover , they provided insights that are crucial for future experiments in the field .

یافته‌های تحقیق از فرضیه حمایت کردند، و علاوه بر این، بینش‌هایی ارائه دادند که برای آزمایش‌های آینده در این زمینه حیاتی هستند.

furthermore [قید]
اجرا کردن

علاوه بر این

Ex: Ancient ruins hold historical significance ; furthermore , their preservation is crucial .

ویرانه‌های باستانی اهمیت تاریخی دارند؛ علاوه بر این، حفظ آنها حیاتی است.

اجرا کردن

علاوه بر این

Ex: He enjoys hiking , and additionally , he is passionate about photography .

او از پیاده‌روی لذت می‌برد، و علاوه بر این، به عکاسی علاقه‌مند است.

in addition [قید]
اجرا کردن

علاوه بر این

Ex: The project was praised for its innovative design and , in addition , its cost-effectiveness .

این پروژه به خاطر طراحی نوآورانه و، علاوه بر این، مقرون به صرفه بودنش مورد تحسین قرار گرفت.

therefore [قید]
اجرا کردن

از این رو

Ex: The company invested in innovative technology ; therefore , it gained a competitive edge in the market .

شرکت در فناوری نوآورانه سرمایه‌گذاری کرد؛ بنابراین، در بازار مزیت رقابتی به دست آورد.

اجرا کردن

در نتیجه

Ex: The project timeline was poorly managed , and consequently , the team struggled to meet crucial milestones .

زمان‌بندی پروژه به بدی مدیریت شد، و در نتیجه، تیم برای رسیدن به نقاط عطف کلیدی تلاش کرد.

اجرا کردن

در نتیجه، به عنوان یک نتیجه

Ex: He missed the deadline , and as a consequence , he lost the opportunity .

او مهلت را از دست داد، و در نتیجه، فرصت را از دست داد.

as a result [قید]
اجرا کردن

در نتیجه

Ex: Unfortunately , as a result of the delay , the project timeline will need to be adjusted .

متأسفانه، در نتیجه تأخیر، زمان‌بندی پروژه نیاز به تنظیم دارد.

thus [قید]
اجرا کردن

بنابراین

Ex: The market demand for renewable energy sources is increasing ; thus , more companies are investing in sustainable technologies .

تقاضای بازار برای منابع انرژی تجدیدپذیر در حال افزایش است؛ بنابراین، شرکت‌های بیشتری در فناوری‌های پایدار سرمایه‌گذاری می‌کنند.

hence [قید]
اجرا کردن

از این رو

Ex: The weather forecast predicted a snowstorm ; hence , schools were closed for the day .

پیش‌بینی هوا طوفان برف را پیش‌بینی کرد؛ بنابراین، مدارس برای آن روز تعطیل بودند.

اجرا کردن

از طرف دیگر

Ex:

او در ریاضیات درخشان است. از سوی دیگر، مهارت‌های نوشتاری او نیاز به بهبود دارد.

meanwhile [قید]
اجرا کردن

در همین حال

Ex:

ساختمان جدید شروع به ساخت شد. در همین حال، ساختمان قدیمی در حال تخریب بود.

besides [قید]
اجرا کردن

گذشته از این

Ex:

او جلسه را از دست داد. علاوه بر این، او یک بهانه معتبر داشت.

in lieu of [حرف اضافه]
اجرا کردن

به جای

Ex: The company provided gift cards to employees in lieu of a holiday party .

شرکت به جای مهمانی تعطیلات، کارت‌های هدیه به کارمندان ارائه داد به جای.

however [قید]
اجرا کردن

اما

Ex: She was tired ; however , she decided to attend the evening class .
though [حرف ربط]
اجرا کردن

با اینکه

Ex: Though she does n't speak French fluently , she can order a meal at a Parisian restaurant .

اگرچه او فرانسوی را روان صحبت نمی‌کند، اما می‌تواند در یک رستوران پاریسی غذا سفارش دهد.

nonetheless [قید]
اجرا کردن

با این وجود

Ex: The costs were excessive ; the project moved forward nonetheless .

هزینه‌ها بیش از حد بود؛ با این حال پروژه پیش رفت.

still [قید]
اجرا کردن

با وجود همه اینها

Ex:

او مشغول بود. با این حال، او در پروژه‌ام به من کمک کرد.

اجرا کردن

با این وجود

Ex: The cost was prohibitive ; they bought it nevertheless .

هزینه سرسام‌آور بود؛ با این حال آن را خریدند.

اجرا کردن

در مقابل

Ex: The old house had a charming , rustic feel , whereas the new one , in contrast , is sleek and modern .

خانه قدیمی حال و هوایی جذاب و روستیک داشت، در حالی که خانه جدید، در مقابل، شیک و مدرن است.

instead [قید]
اجرا کردن

به جای آن

Ex:

به جای احساس خستگی پس از پرواز طولانی، او احساس طراوت و آمادگی برای کاوش کرد.

even though [حرف ربط]
اجرا کردن

اگرچه

Ex: Even though she studied hard , she did n't perform well on the exam .

اگرچه او سخت مطالعه کرد، اما در امتحان عملکرد خوبی نداشت.

conversely [قید]
اجرا کردن

از سوی دیگر

Ex: While some students thrive in hands-on learning environments , conversely , others excel in more theoretical and lecture-based settings .

در حالی که برخی از دانش آموزان در محیط های یادگیری عملی پیشرفت می کنند، برعکس، برخی دیگر در محیط های نظری و مبتنی بر سخنرانی عالی عمل می کنند.

اجرا کردن

برخلاف انتظارات

Ex:

مدیر عامل شرکت ادعا کرد که سودها در حال افزایش است. برعکس، گزارش‌های مالی اخیر نشان‌دهنده کاهش درآمد هستند.

for example [عبارت]
اجرا کردن

برای مثال

Ex: Exercise has many benefits , for example , improving cardiovascular health and boosting mood .
اجرا کردن

به عنوان مثال

Ex: Some people enjoy outdoor activities such as hiking and camping ; for instance , my friends love to go backpacking in the mountains .

برخی از افراد از فعالیت‌های فضای باز مانند کوهنوردی و کمپینگ لذت می‌برند؛ به عنوان مثال، دوستان من عاشق کوله‌گردی در کوه‌ها هستند.

secondly [قید]
اجرا کردن

دوماً

Ex:

اول، صحنه داستان را توصیف کنید. دوم، شخصیت‌های اصلی را معرفی کنید.

اجرا کردن

متعاقباً

Ex: He graduated in 2019 and subsequently moved to New York .

او در سال 2019 فارغ‌التحصیل شد و پس از آن به نیویورک نقل مکان کرد.

finally [قید]
اجرا کردن

در آخر

Ex: She tried the appetizer , the main course , and finally , the dessert during her dinner at the new restaurant .

او پیش‌غذا، غذای اصلی و در نهایت دسر را در شام خود در رستوران جدید امتحان کرد.

afterward [قید]
اجرا کردن

سپس

Ex: The family enjoyed a delicious meal , and everyone shared stories afterward .

خانواده از یک وعده غذایی خوشمزه لذت بردند و همه بعداً داستان ها را به اشتراک گذاشتند.

previously [قید]
اجرا کردن

قبلاً

Ex: I had previously attended a similar workshop , so I was familiar with the content .

من پیش از این در یک کارگاه مشابه شرکت کرده بودم، بنابراین با محتوا آشنا بودم.

next [قید]
اجرا کردن

سپس

Ex: We 're thrilled to discover what innovative project she 'll tackle next .
later [قید]
اجرا کردن

بعداً

Ex: He asked me to return his call later .

او از من خواست که بعداً به او زنگ بزنم.

similarly [قید]
اجرا کردن

به‌طور مشابه

Ex: He responded to the criticism similarly to how he handled it last time .

او به انتقادات به طور مشابه با روشی که دفعه قبل مدیریت کرد پاسخ داد.

اجرا کردن

به‌طور فزاینده

Ex: The use of renewable energy sources is becoming increasingly popular .

استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر به طور فزاینده‌ای محبوب می‌شود.

اجرا کردن

به عبارت دیگر

Ex: The team needs to work more efficiently ; in other words , they need to get the job done faster .

تیم باید کارآمدتر کار کند؛ به عبارت دیگر، آنها باید کار را سریع‌تر انجام دهند.

accordingly [قید]
اجرا کردن

بنابراین

Ex: She completed the required training program , and accordingly , she received a certification for her new skills .

او برنامه آموزشی مورد نیاز را تکمیل کرد و بر این اساس، برای مهارت‌های جدیدش گواهینامه دریافت کرد.

thereby [قید]
اجرا کردن

در نتیجه

Ex: The new policy streamlined the process , thereby increasing efficiency in the workplace .

سیاست جدید فرآیند را ساده‌تر کرد، بدین ترتیب کارایی در محل کار افزایش یافت.

indeed [قید]
اجرا کردن

واقعاً

Ex: He was indeed the best candidate for the job .
in fact [قید]
اجرا کردن

در واقع

Ex: We thought the process would take a week , but in fact , it was completed in just a few days .

فکر می‌کردیم فرآیند یک هفته طول بکشد، اما در واقع، در عرض چند روز کامل شد.

اجرا کردن

به طور خاص

Ex: Her presentation slides specifically highlight the key findings from the research study .

اسلایدهای ارائه او به طور خاص یافته‌های کلیدی از مطالعه تحقیقاتی را برجسته می‌کند.

currently [قید]
اجرا کردن

در حال حاضر

Ex: Currently , the stock market is experiencing a period of volatility .

در حال حاضر، بازار سهام دوره‌ای از نوسان را تجربه می‌کند.

اجرا کردن

در مقایسه

Ex: The new car is much faster than the old one by comparison .

ماشین جدید در مقایسه با ماشین قدیمی بسیار سریع‌تر است.

likewise [قید]
اجرا کردن

همچنین

Ex: They received recognition for their research ; their mentors likewise gained respect .

آن‌ها برای تحقیقاتشان مورد تقدیر قرار گرفتند؛ مربیانشان همچنین احترام به دست آوردند.

actually [قید]
اجرا کردن

در واقع

Ex: It may sound like a cliché , but , actually , dreams can influence our emotions and thoughts .

ممکن است کلیشه‌ای به نظر برسد، اما، در واقع، رویاها می‌توانند بر احساسات و افکار ما تأثیر بگذارند.

اجرا کردن

متناوباً

Ex: You can purchase the product online , or alternatively , visit the store in person .

شما می‌توانید محصول را به صورت آنلاین خریداری کنید، یا به عنوان گزینه دیگر، به صورت حضوری از فروشگاه دیدن کنید.

in summary [قید]
اجرا کردن

به‌طور خلاصه

Ex: In summary , the project aims to improve efficiency , reduce costs , and enhance customer satisfaction .

به طور خلاصه، پروژه به دنبال بهبود کارایی، کاهش هزینه‌ها و افزایش رضایت مشتری است.

in turn [قید]
اجرا کردن

به نوبت

Ex: The athletes competed one after another in turn during the track and field event .

ورزشکاران به نوبت یکی پس از دیگری در رویداد دو و میدانی رقابت کردند.

regardless [قید]
اجرا کردن

به هر حال

Ex:

صرف نظر از انتقادات، او به دیدگاه هنری خود متعهد ماند.