آشنا
او آشنایان خود را از محل کار به مهمانی دعوت کرد، به امید گسترش حلقه اجتماعی خود.
در اینجا واژگان از واحد 1 - مرجع در کتاب درسی Total English Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "خوش بین"، "آشنا"، "مشتاق" و غیره.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
آشنا
او آشنایان خود را از محل کار به مهمانی دعوت کرد، به امید گسترش حلقه اجتماعی خود.
همعقیده
رئیس
رئیس جدید ما خیلی با قبلی فرق دارد.
همکلاسی
او اغلب با همکلاسیهایش در کتابخانه در طول هفته امتحانات درس میخواند.
همکار
همکار من بینشهای ارزشمندی را در جلسه به اشتراک گذاشت، که به ما کمک کرد استراتژی خود را برای سه ماهه آینده اصلاح کنیم.
مصاحبت
او در حالی که من منتظر اتوبوس بودم به من همراهی کرد.
همسر سابق
معشوقه سابق او در مقاله خبری درباره رویداد خیریهای که سال گذشته با هم در آن شرکت کرده بودند، ذکر شد.
قطع ارتباط کردن
تفاوتهای سیاسی باعث شد که همسایهها با هم دعوا کنند، که منجر به رابطهای پرتنش شد.
خویشاوندی از طریق ازدواج
او از گذراندن وقت با خانواده همسرش در آخر هفته لذت میبرد.
جروبحث
نزاع بین کشورهای همسایه به یک مسئله بینالمللی مهم تبدیل شد.
دیگر با کسی در تماس نبودن
ناگهان عصبانی شدن
خون جلوی چشم کسی را گرفتن
نامادری
آنها بعد از ازدواج پدرشان با نامادریشان به خانه جدیدی نقل مکان کردند.
ناآشنا (با مکانی)
در یک کشور خارجی، یک توریست گاهی اوقات میتواند مانند یک غریبه احساس کند.
همتیمی
او به مدت سه سال هم تیمی من بوده است.
عضو گروه یا مجموعهای بودن
از دوران کودکی، او به گروه پیشاهنگی تعلق داشت و مهارتهای ارزشمند زندگی را یاد میگرفت.
روان
او در چندین زبان، از جمله روسی و فرانسوی، مسلط است.
باهوش
دانشمند تیزبین با اشتیاق یافتههای جدید تحقیقاتی را در زمینه خود جذب کرد.
خرج کردن
او بیشتر از آنچه باید برای غذا خوردن در بیرون خرج میکند.
علاقمند
آیا به پیوستن به ما برای شام علاقهمند هستید؟
نگران شدن
سعی کن زیاد نگران نباشی؛ اوضاع بهتر خواهد شد.
قابلاطمینان
ماشین قابل اعتماد هرگز صاحب خود را ناامید نمیکند و با اطمینان آنها را به مقصد میرساند.
دلگرمکننده
داوطلبان محیطی تشویقکننده برای یادگیری کودکان ایجاد کردند.
سخاوتمند
انعام سخاوتمندانهای که مشتری راضی گذاشت، نشاندهنده قدردانی آنها از خدمات استثنایی بود که دریافت کرده بودند.
بدجنس
او از رفتار زشت خود نسبت به خواهر یا برادر کوچکترش پشیمان شد، متوجه شد که این رفتار ناعادلانه بوده است.
دلپذیر
پیک نیک کنار رودخانه روشی لذت بخش برای گذراندن بعدازظهر بود.
خودخواه
همکار خودخواه همیشه اعتبار کار دیگران را به خود میگیرد.
سرزنده
علیرغم رقابت سخت، تیم در مورد شانس خود برای برنده شدن خوشبین باقی ماند.
بزرگ کردن (بچه)
عمه بعد از فوت والدینش به پرورش برادرزادهاش کمک کرد.
ادامه دادن
گروه تصمیم گرفت با وجود مشکلات فنی ادامه دهد به کارگاه.
بزرگ شدن
او قصد دارد به شهری برود که در آن بزرگ شده است.
مراقبت کردن
مادربزرگم بعد از فوت والدینم از من مراقبت کرد.
به کسی رفتن
اعضای خانواده در لبخندهای متمایزشان به هم شباهت دارند.
کسی را مورد شماتت قرار دادن
قصد نداشتم او را سرزنش کنم، اما واقعاً ناامید شده بودم.