واژگان برای IELTS General (نمره 8-9) - سفر و مهاجرت

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به سفر و مهاجرت را یاد خواهید گرفت که برای آزمون عمومی آموزش آیلتس ضروری هستند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 8-9)
agritourism [اسم]
اجرا کردن

گردشگری زراعی

Ex: The agritourism initiative helped local farmers generate additional income by opening their farms to tourists and offering hands-on agricultural experiences .

ابتکار کشاورزی گردشگری به کشاورزان محلی کمک کرد تا با باز کردن مزارع خود به روی گردشگران و ارائه تجربیات عملی کشاورزی، درآمد اضافی ایجاد کنند.

staycation [اسم]
اجرا کردن

تعطیلات در خانه

Ex: Many families choose a staycation to save money while still enjoying quality time together .

بسیاری از خانواده‌ها staycation را انتخاب می‌کنند تا در عین لذت بردن از زمان با کیفیت در کنار هم، پول پس‌انداز کنند.

اجرا کردن

وسیله‌ای که چمدان‌های بررسی شده را به مسافران تحویل می‌دهد

Ex: Travelers formed a queue near the luggage carousel , maintaining a respectful distance as they awaited their turn to retrieve bags .

مسافران در نزدیکی چرخنده چمدان‌ها صف تشکیل دادند، در حالی که فاصله‌ای محترمانه را حفظ کرده و منتظر نوبت خود برای برداشتن چمدان‌ها بودند.

hostelry [اسم]
اجرا کردن

مهمان‌خانه

Ex: The guidebook recommended a quaint riverside hostelry known for its warm hospitality and delicious cuisine .

راهنما یک مسافرخانه دنج کنار رودخانه را توصیه کرد که به خاطر مهمان‌نوازی گرم و غذاهای خوشمزه معروف است.

rack rate [اسم]
اجرا کردن

قیمت استاندارد

Ex: The travel agent explained that they could book the hotel at a lower rate than the published rack rate because of their partnership with the hotel chain .

آژانس مسافرتی توضیح داد که آنها می‌توانند هتل را با نرخی کمتر از نرخ رسمی به دلیل شراکتشان با زنجیره هتل رزرو کنند.

valet [اسم]
اجرا کردن

متصدی پارکینگ (هتل و رستوران)

Ex: She tipped the valet generously for his prompt service in retrieving her car during rush hour .

او به واله به خاطر سرویس سریعش در بازیابی ماشینش در ساعت شلوغی، انعام سخاوتمندانه‌ای داد.

اجرا کردن

مکانی که به گردشگران گرانفروشی می‌کند

Ex: The tour guide warned them about the tourist trap attractions in the area , advising them to seek out authentic experiences instead .

راهنمای تور به آنها در مورد جاذبه‌های تله گردشگری در منطقه هشدار داد و به آنها توصیه کرد که به جای آن به دنبال تجربیات اصیل باشند.

deportation [اسم]
اجرا کردن

اخراج (از کشور میزبان)

Ex: He faced deportation after overstaying his visa .
refoulement [اسم]
اجرا کردن

بازگرداندن پناهندگان

Ex: The court ruled that the government 's actions constituted refoulement and ordered them to cease deportations immediately .

دادگاه حکم داد که اقدامات دولت refoulement را تشکیل می‌دهد و به آنها دستور داد که فوراً اخراج‌ها را متوقف کنند.

emigre [اسم]
اجرا کردن

مهاجر

Ex:

هنرمند مهاجر از هر دو کشور زادگاه و خانه پذیرفته شده‌اش الهام گرفت و آثاری خلق کرد که بازتابی از ادغام دو هویت او بود.

اجرا کردن

زمان تقریبی حرکت

Ex: The rental car company confirmed the reservation and provided the estimated time of departure for picking up the vehicle at the airport .

شرکت اجاره خودرو رزرو را تأیید کرد و زمان تخمینی عزیمت را برای تحویل گرفتن وسیله نقلیه در فرودگاه ارائه داد.

اجرا کردن

زمان تقریبی رسیدن به مقصد

Ex: They planned their road trip meticulously , factoring in rest stops and traffic delays to calculate the estimated time of arrival .

آنها سفر جاده‌ای خود را با دقت برنامه‌ریزی کردند، توقف‌های استراحت و تأخیرهای ترافیکی را در نظر گرفتند تا زمان تخمینی رسیدن را محاسبه کنند.

repatriate [اسم]
اجرا کردن

مهاجری که به کشور خود برگشته

Ex: The airline arranged special flights for the repatriates to ensure a safe journey back home .

شرکت هواپیمایی پروازهای ویژه‌ای برای بازگشت‌کنندگان به وطن ترتیب داد تا سفر ایمنی به خانه را تضمین کند.

اجرا کردن

تبعید کردن

Ex: In history , rulers often expatriated individuals who were considered a challenge to their rule .

در تاریخ، حاکمان اغلب افرادی را که چالشی برای حکومتشان محسوب می‌شدند تبعید می‌کردند.

to detrain [فعل]
اجرا کردن

از قطار پیاده شدن

Ex: Passengers detrained as soon as the train came to a complete stop at the station platform .

مسافران به محض توقف کامل قطار در سکوی ایستگاه از قطار پیاده شدند.

to deplane [فعل]
اجرا کردن

از هواپیما پیاده شدن

Ex: Travelers eagerly awaited the opportunity to deplane and begin their exploration of the new destination .

مسافران مشتاقانه منتظر فرصتی بودند تا از هواپیما پیاده شوند و کاوش در مقصد جدید را آغاز کنند.

to alight [فعل]
اجرا کردن

(روی یک سطح) نشستن

Ex: With a soft rustle of wings , the owl alighted on the tree branch , its keen eyes scanning the forest floor for prey .

با خش‌خش ملایم بال‌ها، جغد روی شاخه درخت نشست، چشمان تیزبینش کف جنگل را برای شکار می‌کاوید.

to detour [فعل]
اجرا کردن

از بیراهه رفتن

Ex: The travelers encountered unexpected road closures and had to detour through rural landscapes to reach their destination .

مسافران با بسته‌شدن غیرمنتظره جاده‌ها مواجه شدند و مجبور شدند برای رسیدن به مقصد خود از مناظر روستایی انحراف کنند.

to derail [فعل]
اجرا کردن

خارج شدن از ریل (قطار)

Ex: In the midst of a fierce snowstorm , a commuter train derailed .

در میان یک طوفان برف شدید، یک قطار حومه از ریل خارج شد.

to ply [فعل]
اجرا کردن

رفت‌و‌آمد کردن در یک مسیر

Ex: As a mail carrier , he would ply his route daily , delivering letters and packages to residents along the way .

به عنوان یک پستچی، او هر روز مسیر خود را طی می‌کرد، و در راه نامه‌ها و بسته‌ها را به ساکنان تحویل می‌داد.

اجرا کردن

تبعه کردن

Ex: Parliament passed a bill to naturalize hundreds of immigrants this year .
bed and breakfast [عبارت]
اجرا کردن

مهمان‌خانه کوچک

Ex: He enjoyed a hearty meal at the bed and breakfast before heading out for the day .
اجرا کردن

مهاجرت اجباری داخلی

Ex: The plight of internally displaced persons often goes unnoticed by the international community , despite the fact that they are among the most vulnerable populations in times of conflict and crisis .

وضعیت آوارگان داخلی اغلب توسط جامعه بین‌المللی نادیده گرفته می‌شود، با وجود اینکه آنها در زمان‌های درگیری و بحران از آسیب‌پذیرترین جمعیت‌ها هستند.

emigree [اسم]
اجرا کردن

مهاجر (زن)

Ex:

کار هنرمند مهاجر پیچیدگی هویت او را منعکس می‌کرد، با کاوش در موضوعات مهاجرت، حافظه و از دست دادن.