فهرست واژگان سطح A2 - افعال وجهی و دیگر افعال

در اینجا شما برخی از افعال مودال و افعال دیگر انگلیسی، مانند "می‌تواند"، "باید" و "بهبود"، که برای زبان‌آموزان سطح A2 آماده شده‌اند را یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
فهرست واژگان سطح A2
can [فعل]
اجرا کردن

توانستن

Ex: The mechanic can fix a wide range of automobile issues .

مکانیک می‌تواند طیف گسترده‌ای از مشکلات خودرو را برطرف کند.

may [فعل]
اجرا کردن

ممکن بودن

Ex: He may have left his keys on the kitchen counter .

او ممکن است کلیدهایش را روی پیشخوان آشپزخانه گذاشته باشد.

must [فعل]
اجرا کردن

باید

Ex: Guests must follow the established dress code for the formal event .

مهمانان باید از کد لباس تعیین شده برای مراسم رسمی پیروی کنند.

will [فعل]
اجرا کردن

[فعل کمکی زمان آینده]

Ex: He will start his new job next month .

او ماه آینده کار جدیدش را آغاز خواهد کرد.

could [فعل]
اجرا کردن

ممکن بودن

Ex: Could you tell me how to get to the nearest post office ?

میتوانید به من بگویید چگونه به نزدیکترین اداره پست بروم؟

might [فعل]
اجرا کردن

ممکن بودن

Ex: He might be able to help you with your project .

او ممکن است بتواند در پروژه شما به شما کمک کند.

would [فعل]
اجرا کردن

[فعل کمکی آینده در گذشته]

Ex: He said he would finish the report by the end of the day .

او گفت که خواهد گزارش را تا پایان روز تمام کند.

should [فعل]
اجرا کردن

باید

Ex: As a responsible pet owner , you should ensure your pets receive proper care .

به عنوان یک صاحب حیوان خانگی مسئول، شما باید اطمینان حاصل کنید که حیوانات خانگی شما مراقبت مناسب دریافت می‌کنند.

used to [فعل]
اجرا کردن

عادت (انجام کاری را) داشتن

Ex:

او عادت داشت سیگار بکشد، اما پنج سال پیش ترک کرد.

to mean [فعل]
اجرا کردن

معنا داشتن

Ex: His silence could mean that he disagrees .

سکوت او ممکن است به معنای این باشد که او مخالف است.

to check [فعل]
اجرا کردن

بررسی کردن

Ex: He checked the map to confirm the route .

او نقشه را بررسی کرد تا مسیر را تأیید کند.

to carry [فعل]
اجرا کردن

حمل کردن

Ex: The delivery truck will carry the goods to the warehouse .

کامیون تحویل کالاها را به انبار حمل خواهد کرد.

to keep [فعل]
اجرا کردن

نگه داشتن

Ex: Remember to keep a copy of your important documents in a secure location .

به یاد داشته باشید که یک کپی از اسناد مهم خود را در مکانی امن نگه دارید.

to wait [فعل]
اجرا کردن

صبر کردن

Ex: Patients are asked to wait in the waiting room until their name is called .

از بیماران خواسته می‌شود در اتاق انتظار صبر کنند تا نامشان خوانده شود.

to compare [فعل]
اجرا کردن

مقایسه کردن

Ex: Before choosing a hotel , it 's wise to compare customer reviews online .

قبل از انتخاب هتل، عاقلانه است که نظرات مشتریان را به صورت آنلاین مقایسه کنید.

to improve [فعل]
اجرا کردن

بهبود بخشیدن

Ex: The new software update aims to improve the performance and user experience .

به‌روزرسانی نرم‌افزار جدید با هدف بهبود عملکرد و تجربه کاربری انجام شده است.

to try [فعل]
اجرا کردن

تلاش کردن

Ex: They are going to try to finish the project by Friday .

آنها قصد دارند تلاش کنند تا پروژه را تا جمعه تمام کنند.

to prefer [فعل]
اجرا کردن

ترجیح دادن

Ex: Some students prefer studying in a quiet library as opposed to a noisy cafe .

برخی از دانش‌آموزان ترجیح می‌دهند در کتابخانه‌ای آرام مطالعه کنند تا کافه‌ای پرسر و صدا.

to repeat [فعل]
اجرا کردن

تکرار کردن

Ex: Right now , the trainer is actively repeating the instructions for the exercise .

در حال حاضر، مربی به طور فعال در حال تکرار دستورالعمل‌ها برای تمرین است.

to follow [فعل]
اجرا کردن

به‌دنبال رفتن

Ex: The car in front suddenly stopped , and I had to slam on the brakes to avoid following too closely .

ماشین جلویی ناگهان توقف کرد، و من مجبور شدم ترمز کنم تا از دنبال کردن خیلی نزدیک جلوگیری کنم.

to allow [فعل]
اجرا کردن

اجازه دادن

Ex: The park does n't allow dogs , except for service animals .

پارک به سگ‌ها اجازه نمی‌دهد، به جز حیوانات کمکی.

to hurry [فعل]
اجرا کردن

عجله کردن

Ex: As the storm approached , the beachgoers hurried to pack up their belongings and head indoors .

همانطور که طوفان نزدیک می‌شد، شناگران ساحلی برای جمع‌آوری وسایلشان و رفتن به داخل عجله کردند.

to change [فعل]
اجرا کردن

تغییر دادن

Ex: We changed our travel plans and decided to do something different this year .

ما برنامه‌های سفرمان را تغییر دادیم و تصمیم گرفتیم امسال کار متفاوتی انجام دهیم.

to complete [فعل]
اجرا کردن

تمام کردن

Ex: The project team has completed all the required tasks .

تیم پروژه تمام وظایف مورد نیاز را تکمیل کرده است.

to pick [فعل]
اجرا کردن

انتخاب کردن

Ex: The customer took time to pick the right pair of shoes from the display .

مشتری وقت گذاشت تا جفت کفش مناسب را از میان نمایشگاه انتخاب کند.

to drop [فعل]
اجرا کردن

انداختن

Ex: The children were dropping stones off the bridge .

بچه‌ها سنگ‌ها را از پل می‌انداختند.

to reduce [فعل]
اجرا کردن

کاهش دادن

Ex: Cutting unnecessary expenses is one way to reduce financial stress .

کاهش هزینه‌های غیرضروری یکی از راه‌های کاهش استرس مالی است.

to continue [فعل]
اجرا کردن

ادامه دادن

Ex: The band continued playing despite the technical difficulties .

گروه با وجود مشکلات فنی به نواختن ادامه داد.

to stay [فعل]
اجرا کردن

ماندن

Ex: Sorry , but I have another appointment , so I ca n't stay long .

متأسفم، اما قرار دیگری دارم، بنابراین نمی‌توانم بمانم.

to point [فعل]
اجرا کردن

اشاره کردن

Ex:

همین حالا، مأمور راهنمایی و رانندگی به طور فعال مسیر انحرافی را نشان می‌دهد.

to enter [فعل]
اجرا کردن

وارد شدن

Ex: Yesterday , they entered the museum to explore the exhibits .

دیروز، آنها برای کاوش در نمایشگاه‌ها به موزه وارد شدند.

to refuse [فعل]
اجرا کردن

رد کردن

Ex: They refused to pay the extra fee for expedited shipping .

آنها از پرداخت هزینه اضافی برای حمل و نقل سریع امتناع کردند.

to return [فعل]
اجرا کردن

برگشتن

Ex: As the sun sets , the world starts to return to darkness .

همانطور که خورشید غروب می‌کند، جهان شروع به بازگشت به تاریکی می‌کند.

have to [فعل]
اجرا کردن

باید

Ex: They have to study hard for their exams next week .

آن‌ها باید برای امتحانات هفته آینده سخت مطالعه کنند.

to break [فعل]
اجرا کردن

شکسته‌ شدن

Ex: The chair legs could n't support his weight and broke .

پایه‌های صندلی وزن او را تحمل نکردند و شکستند.

take care [حرف ندا]
اجرا کردن

مراقب خودت باش!

Ex:

برای همه چیز ممنون. مراقب خودت باش، باشه؟

to worsen [فعل]
اجرا کردن

بدتر شدن

Ex: The conflict between the two parties shows no signs of improving and may worsen further .

درگیری بین دو طرف هیچ نشانه‌ای از بهبود نشان نمی‌دهد و ممکن است بیشتر بدتر شود.