سطح مبتدی - مدرسه و آموزش

واژگان پایه برای صحبت درباره مدرسه، دروس و فعالیت‌های مدرسه به زبان فرانسوی را بیاموزید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح مبتدی
اجرا کردن

مهدکودک

Ex:

معلمان مهدکودک از بازی‌های آموزشی زیادی استفاده می‌کنند.

اجرا کردن

مدرسه ابتدایی

Ex:

دانش‌آموزان دبستان معمولاً برای همه دروس معلم یکسانی دارند.

le lycée [اسم]
اجرا کردن

دبیرستان

Ex:

دبیرستان‌های حرفه‌ای برای مشاغل خاص آموزش می‌دهند.

اجرا کردن

دانشگاه

Ex:

دوره‌ها در دانشگاه در سپتامبر شروع می‌شوند.

l'étudiant [اسم]
اجرا کردن

دانشجو

Ex:

کتابخانه دانشگاهی به روی همه دانشجویان باز است.

l'élève [اسم]
اجرا کردن

شاگرد

Ex:

مدرسه امسال 300 دانش‌آموز دارد.

le collège [اسم]
اجرا کردن

مدرسه راهنمایی

Ex:

برنامه کالج سخت‌تر از برنامه دبستان است.

le livre [اسم]
اجرا کردن

کتاب

Ex:

کتاب روی میز است.

le cahier [اسم]
اجرا کردن

دفتر

Ex:

من یک دفترچه جدید برای نقاشی می‌خرم.

اجرا کردن

کلاس درس

Ex:

معلم روی تخته در کلاس می‌نویسد.

le cartable [اسم]
اجرا کردن

کیف (مدرسه)

Ex:

کوله‌پشتی قرمز روی میز گذاشته شده است.

le stylo [اسم]
اجرا کردن

خودکار

Ex:

می‌توانی خودکارت را به من قرض بدهی؟

le crayon [اسم]
اجرا کردن

مداد

Ex:

مداد من شکسته است، باید آن را تیز کنم.

اجرا کردن

مداد‌تراش

Ex:

یک تراش مداد دستی حمل آن آسان است.

le ciseaux [اسم]
اجرا کردن

قیچی

Ex:

قیچی آشپزخانه کجاست؟

la gomme [اسم]
اجرا کردن

پاک‌کن

Ex:

این مداد با یک پاک‌کن در انتها عرضه می‌شود.

étudier [فعل]
اجرا کردن

تحصیل کردن

Ex:

آن‌ها در یک مدرسه بزرگ مطالعه می‌کنند.

enseigner [فعل]
اجرا کردن

آموزش دادن

Ex:

من آموزش می‌دهم فرانسوی به خارجی‌ها.

apprendre [فعل]
اجرا کردن

یاد گرفتن

Ex:

معلم ریاضیات را به کودکان می‌آموزد.

lire [فعل]
اجرا کردن

پی بردن

Ex:

می‌خوانیم نیات او را به وضوح.

écrire [فعل]
اجرا کردن

نوشتن

Ex:

تو خیلی سریع می‌نویسی، خواندنش سخت است.

l'école [اسم]
اجرا کردن

مدرسه

Ex:

مدرسه در تعطیلات تابستانی بسته می‌شود.

la règle [اسم]
اجرا کردن

خط‌کش

Ex:

او با خط‌کش یک خط مستقیم می‌کشد.

le tableau [اسم]
اجرا کردن

تخته

Ex:

دانش‌آموزان در طول درس به تخته نگاه می‌کنند.

l'examen [اسم]
اجرا کردن

امتحان

Ex:

امتحان نهایی برای نیمی از نمره حساب می‌شود.