کتاب 'سلوشنز' متوسطه - واحد 1 - 1A - قسمت 2

در اینجا واژگان از واحد 1 - 1A - بخش 2 در کتاب Solutions Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "به ارث بردن"، "ساکن شدن"، "نیاکان"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'سلوشنز' متوسطه
to inherit [فعل]
اجرا کردن

به ارث بردن

Ex: She decided to donate a portion of the money she inherited to a charitable cause .

او تصمیم گرفت بخشی از پولی که به ارث برده بود را به یک هدف خیریه اهدا کند.

to learn [فعل]
اجرا کردن

یاد گرفتن

Ex: I 'm eager to learn about different cultures .

من مشتاق یادگیری درباره فرهنگ‌های مختلف هستم.

to drive [فعل]
اجرا کردن

رانندگی کردن

Ex: After a long day at work , he prefers to drive home in silence .

پس از یک روز طولانی کار، او ترجیح می‌دهد در سکوت به خانه رانندگی کند.

to leave [فعل]
اجرا کردن

رفتن

Ex: They will leave for their vacation tomorrow morning .

آنها فردا صبح برای تعطیلات خود خواهند رفت.

to move [فعل]
اجرا کردن

حرکت کردن

Ex: The train is moving slowly due to the heavy snowfall .

قطار به دلیل بارش سنگین برف به آرامی حرکت می‌کند.

اجرا کردن

فوت شدن

Ex: We were saddened to hear that the town 's oldest resident passed away at the age of 105 .

ما از شنیدن اینکه قدیمی‌ترین ساکن شهر در سن 105 سالگی درگذشت، متأسف شدیم.

to retire [فعل]
اجرا کردن

بازنشسته شدن

Ex: Many athletes retire in their early thirties .

بسیاری از ورزشکاران در اوایل سی سالگی بازنشسته می‌شوند.

اجرا کردن

مستقر شدن

Ex: The retirees settled down in a warm and welcoming community .

ساکن شدن به بازنشستگان امکان داد تا در جامعه‌ای گرم و خوش‌آمدگویی ساکن شوند.

to split up [فعل]
اجرا کردن

جدا شدن (رابطه عاشقانه)

Ex:

این یک تصمیم دشوار بود، اما در نهایت آنها موافقت کردند که از هم جدا شوند و راه‌های جداگانه‌ای را در پیش بگیرند.

to start [فعل]
اجرا کردن

شروع به انجام کاری کردن

Ex: She started using a new skincare product for her acne .

او استفاده از یک محصول مراقبت از پوست جدید برای آکنه خود را آغاز کرد.

change [اسم]
اجرا کردن

تغییر

Ex: Embracing change can lead to personal growth and development .

در آغوش گرفتن تغییر می‌تواند به رشد و توسعه شخصی منجر شود.

business [اسم]
اجرا کردن

کسب‌وکار

Ex: Their family owns a small business selling handmade crafts .

خانواده آنها صاحب یک کسب‌وکار کوچک فروش صنایع دستی هستند.

money [اسم]
اجرا کردن

پول

Ex: She donated money to a charity to help those in need .

او به یک خیریه پول اهدا کرد تا به نیازمندان کمک کند.

family [اسم]
اجرا کردن

خانواده

Ex: My sister is my best friend and we do everything together as a family .

خواهرم بهترین دوست من است و ما همه چیز را با هم به عنوان یک خانواده انجام می‌دهیم.

school [اسم]
اجرا کردن

مدرسه

Ex: We have a science project due next week at school .

ما یک پروژه علمی داریم که هفته آینده در مدرسه باید تحویل داده شود.

ancestor [اسم]
اجرا کردن

جد

Ex: He was proud to learn that his ancestor had been a renowned artist .

او مغرور بود که فهمید نیاکانش هنرمند مشهوری بوده‌اند.

home [اسم]
اجرا کردن

خانه

Ex: She enjoys cooking meals for her family in the kitchen of their home .

او از پختن غذا برای خانواده‌اش در آشپزخانه خانهشان لذت می‌برد.

box [اسم]
اجرا کردن

جعبه

Ex: I need to find a small box for storing jewelry .

من نیاز به پیدا کردن یک جعبه کوچک برای نگهداری جواهرات دارم.

bus [اسم]
اجرا کردن

اتوبوس

Ex: The bus took us to the city center where we explored the shops and attractions .

اتوبوس ما را به مرکز شهر برد جایی که مغازه‌ها و جاذبه‌ها را کشف کردیم.

lunch [اسم]
اجرا کردن

ناهار

Ex: Some people choose to skip lunch when they are busy or not feeling hungry .

بعضی از افراد وقتی مشغول هستند یا گرسنه نیستند، انتخاب می‌کنند که ناهار را حذف کنند.

career [اسم]
اجرا کردن

شغل

Ex: Nursing offers a rewarding career helping others in need .

پرستاری یک حرفه پاداش‌دهنده را با کمک به نیازمندان ارائه می‌دهد.

clothes [اسم]
اجرا کردن

لباس

Ex: She received many compliments on her stylish clothes .

او برای لباس‌های شیکش تعریف‌های زیادی دریافت کرد.

country [اسم]
اجرا کردن

کشور

Ex: The country celebrated its independence with a grand parade and fireworks .

کشور استقلال خود را با رژه بزرگ و آتش بازی جشن گرفت.

kiss [اسم]
اجرا کردن

بوسه

Ex: In a moment of tenderness , he pressed a gentle kiss on her hand , cherishing the connection between them .

در لحظه‌ای از محبت، او یک بوسه ملایم بر دستش فشرد، پیوند بین آنها را گرامی داشت.

man [اسم]
اجرا کردن

مرد

Ex: The factory employed over 100 men last year .

کارخانه سال گذشته بیش از 100 مرد را استخدام کرد.

potato [اسم]
اجرا کردن

سیب‌زمینی

Ex: The farmer harvested a basket of potatoes from the field , satisfied with a successful yield .

کشاورز یک سبد سیب‌زمینی از مزرعه برداشت کرد، از برداشت موفق راضی بود.

sheep [اسم]
اجرا کردن

گوسفند

Ex: The sheep gathered around the feeding trough to eat their meal .

گوسفندان دور آخور جمع شدند تا غذای خود را بخورند.

toy [اسم]
اجرا کردن

اسباب‌بازی

Ex: The child 's room was filled with colorful toys .

اتاق کودک پر از اسباب‌بازی‌های رنگارنگ بود.

video [اسم]
اجرا کردن

ویدیو

Ex: We recorded a video of our family vacation at the beach .

ما یک ویدیو از تعطیلات خانوادگیمان در ساحل ضبط کردیم.

wife [اسم]
اجرا کردن

همسر

Ex: She is a loving wife who supports her husband 's dreams and ambitions .

او یک همسر دوست‌داشتنی است که از رویاها و جاه‌طلبی‌های شوهرش حمایت می‌کند.