کتاب 'انگلیش فایل' مقدماتی - درس 10C

در اینجا واژگان درس 10C از کتاب درسی English File Elementary را پیدا خواهید کرد، مانند "خوش شانس"، "سفر"، "معروف" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'انگلیش فایل' مقدماتی
to become [فعل]
اجرا کردن

شدن

Ex: It became obvious that they were not prepared for the presentation .

روشن شد که آنها برای ارائه آماده نبودند.

famous [صفت]
اجرا کردن

مشهور

Ex: The famous actor won numerous awards for his performances in blockbuster movies .

بازیگر معروف برای بازی‌هایش در فیلم‌های پرفروش جوایز زیادی کسب کرد.

to get [فعل]
اجرا کردن

دریافت کردن

Ex: Did you get my message about the meeting ?

آیا پیام من در مورد جلسه را دریافت کردید؟

a [تخصیص‌گر]
اجرا کردن

یک (جهت معرفی فرد یا چیزی برای اولین بار)

Ex: There is a movie theater in the mall .
new [صفت]
اجرا کردن

نو

Ex: The new software update includes several innovative features not seen before .

به‌روزرسانی نرم‌افزار جدید شامل چندین ویژگی نوآورانه است که قبلاً دیده نشده بود.

job [اسم]
اجرا کردن

شغل

Ex: My sister has a job at a restaurant as a waitress .

خواهر من در یک رستوران به عنوان پیشخدمت شغل دارد.

to [get] married [عبارت]
اجرا کردن

ازدواج کردن

Ex: Some people prefer to get married at a destination wedding to combine the event with a vacation .
to meet [فعل]
اجرا کردن

آشنا شدن

Ex: Hi , I do n't think we 've met before .

سلام، فکر نمی‌کنم قبلاً ملاقات کرده باشیم. من سارا هستم.

somebody [ضمیر]
اجرا کردن

کسی

Ex: If somebody needs help , they should ask for assistance .

اگر کسی به کمک نیاز دارد، باید درخواست کمک کند.

to [fall] in love [عبارت]
اجرا کردن

عاشق شدن

Ex: She did n't expect to fall in love while studying abroad , but it happened .
a lot of [تخصیص‌گر]
اجرا کردن

تعداد زیادی

Ex: The store has a lot of different products to choose from .

فروشگاه تعداد زیادی از محصولات مختلف برای انتخاب دارد.

money [اسم]
اجرا کردن

پول

Ex: She donated money to a charity to help those in need .

او به یک خیریه پول اهدا کرد تا به نیازمندان کمک کند.

to have [فعل]
اجرا کردن

چیزی را داشتن یا تجربه کردن

Ex: They had difficulties adjusting to the new city .

آنها در تطبیق با شهر جدید مشکلاتی داشتند.

surprise [اسم]
اجرا کردن

غافلگیری

Ex: The discovery of a hidden treasure in the attic was met with disbelief and surprise .

کشف یک گنج پنهان در اتاق زیر شیروانی با ناباوری و تعجب روبرو شد.

to be [فعل]
اجرا کردن

بودن

Ex: It 's disappointing to see the decline in the quality of the product .

دیدن کاهش کیفیت محصول ناامید کننده است.

lucky [صفت]
اجرا کردن

خوش‌شانس

Ex: We were lucky that the rain stopped just as the event started .

ما خوش‌شانس بودیم که باران دقیقاً وقتی رویداد شروع شد، قطع شد.

to travel [فعل]
اجرا کردن

سفر کردن

Ex:

ما هیجان‌زده هستیم که به سفر برویم تا در عروسی دوستمان در ایالتی دیگر شرکت کنیم.

to move [فعل]
اجرا کردن

حرکت کردن

Ex: The train is moving slowly due to the heavy snowfall .

قطار به دلیل بارش سنگین برف به آرامی حرکت می‌کند.

house [اسم]
اجرا کردن

خانه

Ex: He invited friends to his house for dinner .

او دوستانش را به خانه‌اش برای شام دعوت کرد.