کتاب 'انگلیش فایل' مقدماتی - درس 11C

در اینجا واژگان درس 11C از کتاب درسی English File Elementary را پیدا خواهید کرد، مانند "upload"، "direction"، "attachment" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'انگلیش فایل' مقدماتی
friend [اسم]
اجرا کردن

دوست

Ex: Michael enjoys going out for coffee with his friends from work to catch up and unwind after a long day .

مایکل از بیرون رفتن برای قهوه با دوستانش از کار لذت می‌برد تا بعد از یک روز طولانی به روز شود و استراحت کند.

to send [فعل]
اجرا کردن

فرستادن

Ex: Please send the invoice to our accounting department for processing .

لطفاً فاکتور را برای پردازش به بخش حسابداری ما ارسال کنید.

اجرا کردن

پیامک

Ex: They communicated mainly through text messages throughout the day .

آن‌ها عمدتاً در طول روز از طریق پیام‌های متنی با هم ارتباط برقرار می‌کردند.

to upload [فعل]
اجرا کردن

آپلود کردن

Ex: The website allows users to upload their own videos and share them with others .

وب‌سایت به کاربران اجازه می‌دهد ویدیوهای خود را بارگذاری کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند.

video [اسم]
اجرا کردن

ویدیو

Ex: We recorded a video of our family vacation at the beach .

ما یک ویدیو از تعطیلات خانوادگیمان در ساحل ضبط کردیم.

to message [فعل]
اجرا کردن

پیام دادن (از طریق موبایل)

Ex: They messaged each other throughout the day to stay connected .

آنها تمام روز به هم پیام دادند تا در ارتباط بمانند.

to post [فعل]
اجرا کردن

آگهی کردن

Ex: Residents are encouraged to post feedback and suggestions on the community bulletin board in the town hall .

ساکنان تشویق می‌شوند تا بازخوردها و پیشنهادات خود را روی تابلو اعلانات جامعه در تالار شهر ارسال کنند.

tweet [اسم]
اجرا کردن

توئیت

Ex: I received a notification that someone liked my tweet about the recent sports game .

من اعلانی دریافت کردم که کسی توییت من در مورد بازی ورزشی اخیر را لایک کرده است.

email [اسم]
اجرا کردن

ایمیل

Ex: She sent a group email to all the club members .

او یک ایمیل گروهی به تمام اعضای کلاب فرستاد.

to get [فعل]
اجرا کردن

دریافت کردن

Ex: Did you get my message about the meeting ?

آیا پیام من در مورد جلسه را دریافت کردید؟

direction [اسم]
اجرا کردن

جهت

Ex: The wind changed direction , making it difficult for the sailors to navigate the waters .

باد جهت خود را تغییر داد و این کار را برای ملوانان سخت کرد تا در آب‌ها حرکت کنند.

to read [فعل]
اجرا کردن

خواندن

Ex: Can you read braille ?

آیا می‌توانید بریل بخوانید؟

book [اسم]
اجرا کردن

کتاب

Ex: She placed the book on the shelf and admired its colorful cover .

او کتاب را روی قفسه گذاشت و جلد رنگارنگ آن را تحسین کرد.

to share [فعل]
اجرا کردن

چیزی را با کسی شریک شدن

Ex: We agreed to share , as there were limited resources .

ما توافق کردیم که تقسیم کنیم، چون منابع محدود بودند.

a [تخصیص‌گر]
اجرا کردن

یک (جهت معرفی فرد یا چیزی برای اولین بار)

Ex: There is a movie theater in the mall .
on [حرف اضافه]
اجرا کردن

در (حرف اضافه زمان)

Ex: The soccer match is on Sunday .

مسابقه فوتبال روز یکشنبه است.

اجرا کردن

رسانه‌‌های اجتماعی

Ex: He is concerned about privacy issues related to social media .

او نگران مسائل مربوط به حریم خصوصی در شبکه‌های اجتماعی است.

website [اسم]
اجرا کردن

وب‌سایت

Ex: The website has a section for frequently asked questions .

وبسایت بخشی برای سوالات متداول دارد.

to download [فعل]
اجرا کردن

دانلود کردن

Ex: The website allows users to download free music .

وب‌سایت به کاربران اجازه می‌دهد موسیقی رایگان دانلود کنند.

to Skype [فعل]
اجرا کردن

اسکایپ کردن

Ex:

آنها هر یکشنبه اسکایپ می‌کردند، اما حالا ترجیح می‌دهند پیام بفرستند.

to listen [فعل]
اجرا کردن

گوش دادن

Ex: Listen closely , and you can hear the birds singing in the trees .

با دقت گوش دهید، و می‌توانید آواز پرندگان را روی درختان بشنوید.

to [حرف اضافه]
اجرا کردن

به

Ex: They hike to the top of the mountain for a stunning view .

آنها به سمت قله کوه پیاده‌روی می‌کنند تا منظره‌ای خیره‌کننده ببینند.

song [اسم]
اجرا کردن

آهنگ

Ex: The radio station played the hit song every hour .

ایستگاه رادیویی هر ساعت آهنگ پربازدید را پخش می‌کرد.

attachment [اسم]
اجرا کردن

قطعه

Ex: He purchased a new attachment for his power drill to make it easier to drive screws into the wall .

او یک قطعه جدید برای دریل برقی خود خرید تا راحت‌تر پیچ‌ها را به دیوار بچسباند.

broadband [صفت]
اجرا کردن

دربرگیرنده پهنای باند وسیع

Ex: The company invested in upgrading its broadband infrastructure to support the increasing demand for high-speed internet .

شرکت در ارتقای زیرساخت پهن‌باند خود سرمایه‌گذاری کرد تا از تقاضای رو به افزایش اینترنت پرسرعت پشتیبانی کند.

to log in [فعل]
اجرا کردن

وارد سیستم شدن (کامپیوتر و غیره)

Ex: You need to log in to your bank account to transfer money .

برای انتقال پول باید به حساب بانکی خود وارد شوید.

to search [فعل]
اجرا کردن

دنبال کسی یا چیزی گشتن

Ex: The hikers recently searched the forest for a campsite .

کوهنوردان اخیراً در جنگل به دنبال یک محل کمپ گشتند.

Wi-Fi [اسم]
اجرا کردن

وای‌فای

Ex: They relied on public Wi-Fi while traveling to stay in touch with family and friends .

آنها در سفر برای ارتباط با خانواده و دوستان به Wi-Fi عمومی متکی بودند.

photograph [اسم]
اجرا کردن

عکس

Ex: The couple hired a professional photographer to take photographs at their wedding .

این زوج یک عکاس حرفه‌ای استخدام کردند تا عکس‌ها را در عروسیشان بگیرد.

application [اسم]
اجرا کردن

برنامه

Ex: I installed a photo editing application on my laptop .

من یک برنامه ویرایش عکس روی لپ‌تاپم نصب کردم.