صفات ویژگی‌های اشیا - صفت‌های حرکت

این صفات به ما امکان می‌دهند تا حضور یا عدم حضور حرکت در یک شیء، ارگانیسم یا محیط خاص را بیان کنیم.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
صفات ویژگی‌های اشیا
mobile [صفت]
اجرا کردن

سیار

Ex:

خانه سیار می‌توانست به مکان‌های مختلف منتقل شود.

rotational [صفت]
اجرا کردن

چرخشی

Ex: He demonstrated the rotational motion of the propeller by spinning it with his hand .

او حرکت چرخشی ملخ را با چرخاندن آن با دستش نشان داد.

wobbly [صفت]
اجرا کردن

ضعیف و متزلزل

Ex: The actor portrayed a drunk character with exaggerated , wobbly movements for a comedic effect .

بازیگر یک شخصیت مست را با حرکات اغراق‌آمیز و لرزان برای اثر کمدی به تصویر کشید.

stagnant [صفت]
اجرا کردن

راکد

Ex: The stagnant air in the room felt stuffy and oppressive .

هوای راکد در اتاق خفه‌کننده و سنگین احساس می‌شد.

centrifugal [صفت]
اجرا کردن

گریز از مرکز

Ex: When making pottery on the wheel , the centrifugal motion shapes the clay into a symmetrical form .

هنگام ساخت سفال روی چرخ، حرکت گریز از مرکز خاک رس را به شکلی متقارن شکل می‌دهد.

moving [صفت]
اجرا کردن

متحرک

Ex:

ابرهای در حال حرکت در آسمان شناور بودند، دائماً در حال تغییر شکل.

rotary [صفت]
اجرا کردن

چرخنده

Ex: The rotary sprinkler evenly distributes water over the lawn in a circular pattern .

آبپاش چرخشی آب را به طور یکنواخت روی چمن در یک الگوی دایره‌ای توزیع می‌کند.

shaky [صفت]
اجرا کردن

سست

Ex: The hiker 's footing was shaky on the steep , rocky trail .

قدم کوهنورد روی مسیر شیبدار و سنگی لرزان بود.

turbulent [صفت]
اجرا کردن

پرتلاطم

Ex: The company faced turbulent times as it struggled to adapt to market changes .

شرکت با دوران آشفته‌ای روبرو شد در حالی که برای سازگاری با تغییرات بازار تلاش می‌کرد.

portable [صفت]
اجرا کردن

قابل حمل

Ex: He brought a portable table to set up a makeshift workspace in the park .

او یک میز قابل حمل آورد تا یک فضای کاری موقت در پارک راه‌اندازی کند.

stationary [صفت]
اجرا کردن

ثابت

Ex: The sculpture of a running horse looked so realistic , yet it was completely stationary .

مجسمه اسب در حال دویدن آنقدر واقعی به نظر می‌رسید، با این حال کاملاً بی‌حرکت بود.

static [صفت]
اجرا کردن

ساکن

Ex: The static figure in the painting appeared frozen in time .

شکل ایستا در نقاشی به نظر می‌رسید که در زمان منجمد شده است.

inert [صفت]
اجرا کردن

بی‌حرکت

Ex:

گازهای بی‌اثر در جو به راحتی با عناصر دیگر واکنش نمی‌دهند.

running [صفت]
اجرا کردن

جاری

Ex:

مرکب جاری روی کاغذ ریخت و یک لکه نامرتب ایجاد کرد.

flying [صفت]
اجرا کردن

سریع حرکت کردن

Ex:

او به بادبادک پرنده که در باد می‌رقصید نگاه کرد.

movable [صفت]
اجرا کردن

قابل حرکت

Ex: She packed her belongings into movable boxes for the move .

او وسایل خود را در جعبه‌های قابل حمل برای نقل مکان بسته‌بندی کرد.

اجرا کردن

قابل حمل

Ex: The transportable generator provided backup power during camping trips .

ژنراتور قابل حمل در طول سفرهای کمپینگ برق پشتیبان را فراهم کرد.

bouncy [صفت]
اجرا کردن

جهنده

Ex:

تشک احساس ارتجاعی داشت، که راحتی و حمایت را فراهم می‌کرد.

motionless [صفت]
اجرا کردن

بی حرکت

Ex:

بدنی بی‌حرکت روی زمین دراز کشیده بود، نادیده گرفته شده توسط جمعیت.

still [صفت]
اجرا کردن

بی‌حرکت

Ex:

شکل بی‌حرکت در دوردست شبیه یک مترسک بود.

immobile [صفت]
اجرا کردن

بی حرکت

Ex: She felt immobile from fear during the confrontation .

او در طول رویارویی از ترس بی‌حرکت احساس می‌کرد.

rolling [صفت]
اجرا کردن

غلتان

Ex: The rolling suitcase glided effortlessly along the airport floor .

چمدان غلتان به راحتی روی کف فرودگاه لغزید.