صفات ویژگی‌های اشیا - صفت‌های شکل‌های تحریف‌شده

این صفات به توصیف اشکالی کمک می‌کنند که از ظاهر معمول یا مورد انتظار خود تغییر یا انحراف یافته‌اند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
صفات ویژگی‌های اشیا
distorted [صفت]
اجرا کردن

تحریف شده

Ex: The funhouse mirrors at the carnival created distorted reflections , amusing and confusing visitors .

آینه‌های خانه شادی در کارناوال بازتاب‌های تحریف‌شده ایجاد کردند که بازدیدکنندگان را هم سرگرم و هم گیج می‌کرد.

bent [صفت]
اجرا کردن

خمیده

Ex: The flower stem was bent , causing the blossom to droop .

ساقه گل خمیده بود، باعث شد گل خم شود.

wonky [صفت]
اجرا کردن

کج

Ex: The wonky wheel on the shopping cart made it difficult to maneuver through the store .

چرخ کج سبد خرید، حرکت در فروشگاه را دشوار می‌کرد.

lopsided [صفت]
اجرا کردن

نامتعادل

Ex: The lopsided grin on his face hinted at a mischievous secret .

لبخند کج روی صورتش به یک راز شیطنت آمیز اشاره داشت.

crushed [صفت]
اجرا کردن

خرد شده

Ex: The crushed cardboard box was no longer usable , its contents spilling out .

جعبه مقوایی خرد شده دیگر قابل استفاده نبود، محتویات آن در حال ریختن بود.

twisty [صفت]
اجرا کردن

پیچ در پیچ

Ex: They enjoyed exploring the twisty paths of the forest .

آنها از کاوش در مسیرهای پیچ در پیچ جنگل لذت بردند.

serrated [صفت]
اجرا کردن

دندانه‌دار

Ex: The utility knife with a serrated edge proved useful for slicing through tough packaging .

چاقوی چندکاره با لبه دندانه‌دار برای بریدن بسته‌بندی‌های سخت مفید بود.

barbed [صفت]
اجرا کردن

خاردار

Ex: The barbed tail of the scorpion was a formidable defense mechanism against predators .

دم خاردار عقرب یک مکانیسم دفاعی formidable در برابر شکارچیان بود.

jagged [صفت]
اجرا کردن

تیز و دندانه‌دار

Ex: The broken tree branch had jagged ends where it had snapped .

شاخه شکسته درخت در جایی که شکسته بود، انتهای دندانه‌دار داشت.

inflated [صفت]
اجرا کردن

بادکرده

Ex: The inflated tire provided a smooth ride as the car traveled along the highway .

تایر باد شده یک سواری نرم را فراهم کرد در حالی که ماشین در بزرگراه حرکت می‌کرد.

amorphous [صفت]
اجرا کردن

بی‌شکل

Ex: The blob of clay remained amorphous until shaped by the sculptor .
ragged [صفت]
اجرا کردن

پاره

Ex:

لبه‌های کاغذ پس از کندن از دفتر پاره پاره شده بودند.

spiky [صفت]
اجرا کردن

خاردار

Ex:

یخ‌های نوک‌تیز از سقف آویزان بودند، در آفتاب زمستانی می‌درخشیدند.

twisted [صفت]
اجرا کردن

پیچ خورده

Ex: The twisted vines covered the old building , their tendrils reaching out in all directions .

تاک‌های پیچیده ساختمان قدیمی را پوشانده بودند، شاخه‌هایشان در همه جهات گسترده شده بود.