واژگان برای IELTS General (نمره 6-7) - زندگی اداری

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به زندگی اداری را که برای آزمون عمومی آموزش آیلتس ضروری است، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
status [اسم]
اجرا کردن

موقعیت اجتماعی

Ex: Status symbols like luxury cars are often seen in wealthy neighborhoods .

نمادهای موقعیت مانند ماشین‌های لوکس اغلب در محله‌های ثروتمند دیده می‌شوند.

اجرا کردن

کارت ویزیت

Ex: The company ’s logo stood out on the business card design .

لوگوی شرکت در طراحی کارت ویزیت برجسته بود.

deadline [اسم]
اجرا کردن

آخرین مهلت

Ex: The deadline for registering for the event is tomorrow .

مهلت ثبت‌نام برای رویداد فردا است.

document [اسم]
اجرا کردن

سند

Ex: He stored important documents securely in a fireproof safe .

او اسناد مهم را به طور ایمن در یک گاوصندوق ضد آتش ذخیره کرد.

commission [اسم]
اجرا کردن

کمیسیون

Ex: The agent received a commission for finding a buyer .

عامل برای پیدا کردن یک خریدار کمیسیون دریافت کرد.

retirement [اسم]
اجرا کردن

بازنشستگی

Ex: Many people save for retirement using special savings accounts .

بسیاری از مردم برای بازنشستگی با استفاده از حساب‌های پس‌انداز ویژه پس‌انداز می‌کنند.

workload [اسم]
اجرا کردن

حجم کاری

Ex: He asked for an assistant to help with his increasing workload .

او برای کمک با بار کاری رو به افزایشش یک دستیار خواست.

to exploit [فعل]
اجرا کردن

استثمار کردن

Ex: Human traffickers exploit vulnerable individuals , subjecting them to forced labor or other forms of exploitation .

قاچاقچیان انسان از افراد آسیب‌پذیر سوءاستفاده می‌کنند و آن‌ها را به کار اجباری یا سایر اشکال بهره‌کشی وادار می‌کنند.

resume [اسم]
اجرا کردن

رزومه

Ex: She asked a friend to review her resume for any potential errors

او از یک دوست خواست که رزومه او را برای هرگونه خطای احتمالی بررسی کند.

overtime [اسم]
اجرا کردن

اضافه‌کاری

Ex: The company pays double for overtime hours .

شرکت برای ساعت‌های اضافه کار دو برابر پرداخت می‌کند.

redundancy [اسم]
اجرا کردن

حشو

Ex: The system ’s redundancy ensures that if one part fails , another takes over .

افزونگی سیستم اطمینان می‌دهد که اگر یک بخش از کار بیفتد، بخش دیگری جایگزین آن می‌شود.

sick leave [اسم]
اجرا کردن

مرخصی استعلاجی

Ex: The company policy allows for paid sick leave for full-time employees .

سیاست شرکت اجازه مرخصی استعلاجی با حقوق را برای کارمندان تمام وقت می‌دهد.

to delegate [فعل]
اجرا کردن

اختیار دادن

Ex: The executive team is currently delegating authority for critical decision-making .

تیم اجرایی در حال حاضر اختیارات تصمیم‌گیری حیاتی را واگذار می‌کند.

to brief [فعل]
اجرا کردن

اطلاعات ضروری به کسی دادن

Ex: He was briefed to argue the defense ’s position in the courtroom .

او توجیه شد تا از موضع دفاع در دادگاه دفاع کند.

اجرا کردن

نظارت کردن

Ex: The manager is actively supervising the team 's performance .

مدیر به طور فعال نظارت بر عملکرد تیم دارد.

to transfer [فعل]
اجرا کردن

انتقال دادن

Ex: To enhance efficiency , the company opted to transfer the manufacturing process to a facility with better technology and resources .

برای افزایش کارایی، شرکت تصمیم گرفت فرآیند تولید را به تأسیسات با فناوری و منابع بهتر منتقل کند.

to schedule [فعل]
اجرا کردن

برنامه‌ریزی کردن

Ex: She schedules her tasks for the week every Sunday .

او هر یکشنبه کارهای هفته را برنامه‌ریزی می‌کند.

to present [فعل]
اجرا کردن

ارائه دادن

Ex: She will present her proposal for the new marketing strategy at the meeting .

او پیشنهاد خود را برای استراتژی جدید بازاریابی در جلسه ارائه خواهد داد.

to train [فعل]
اجرا کردن

آموزش دیدن

Ex: Athletes often train intensively to improve their performance .

ورزشکاران اغلب برای بهبود عملکرد خود به شدت تمرین می‌کنند.

to retire [فعل]
اجرا کردن

بازنشسته شدن

Ex: Many athletes retire in their early thirties .

بسیاری از ورزشکاران در اوایل سی سالگی بازنشسته می‌شوند.

اجرا کردن

همکاری کردن

Ex: The two companies decided to collaborate on developing a new software application .

دو شرکت تصمیم گرفتند در توسعه یک نرم‌افزار جدید همکاری کنند.

to resign [فعل]
اجرا کردن

استعفا دادن

Ex: The mayor announced his decision to resign from office .

شهردار تصمیم خود را برای استعفا از سمتش اعلام کرد.

to dismiss [فعل]
اجرا کردن

اخراج کردن

Ex: The board of directors voted to dismiss the CEO following a series of controversial decisions .

هیئت مدیره به برکناری مدیرعامل پس از یک سری تصمیمات جنجالی رای داد.

اجرا کردن

اخراج کردن

Ex: The company has been forced to terminate several employees due to budget cuts .

شرکت مجبور شد چندین کارمند را به دلیل کاهش بودجه اخراج کند.

to mentor [فعل]
اجرا کردن

مربی‌گری کردن

Ex: As part of the internship program , senior employees volunteered to mentor new hires in the company culture and procedures .

به عنوان بخشی از برنامه کارآموزی، کارمندان ارشد داوطلب شدند تا به عنوان منتور برای تازه‌واردان در فرهنگ و رویه‌های شرکت عمل کنند.

to table [فعل]
اجرا کردن

به‌طور رسمی مطرح کردن

Ex: He tabled several ideas for improving customer service in our weekly meeting .

او چند ایده برای بهبود خدمات به مشتریان در جلسه هفتگی ما مطرح کرد.

اجرا کردن

کارآموزی

Ex: The IT industry often provides apprenticeship opportunities for individuals to gain practical experience in areas like software development .

صنعت IT اغلب فرص کارآموزی را برای افراد فراهم می‌کند تا تجربه عملی در زمینه‌هایی مانند توسعه نرم‌افزار کسب کنند.

اجرا کردن

رزومه

Ex: His curriculum vitae includes extensive experience in the industry .

رزومه او شامل تجربه گسترده در صنعت است.

sick day [اسم]
اجرا کردن

روز مرخصی (به دلیل بیماری)

واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار Intensity زمان و مدت فضا و منطقه
اشکال Speed Significance Insignificance
قدرت و نفوذ بی نظیری عمومیت Complexity
کیفیت بالا کیفیت پایین Value چالش‌ها
ثروت و موفقیت فقر و شکست سن و ظاهر شکل بدن
Wellness قابلیت فکری ناتوانی فکری صفات مثبت انسانی
صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی رفتارهای مالی رفتارهای اجتماعی
صفات تندخو پاسخ‌های عاطفی مثبت پاسخ‌های عاطفی منفی حالت‌های عاطفی مثبت
حالت‌های عاطفی منفی طعم‌ها و بوها بافت‌ها صداها
Temperature Probability تلاش و پیشگیری نظرات
افکار و تصمیمات تشویق و دلسردی دانش و اطلاعات درخواست و پیشنهاد
احترام و تایید پشیمانی و اندوه اقدامات رابطه‌ای اقدامات و واکنش های فیزیکی
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها
درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری درک حواس پیش‌بینی
لمس و نگه داشتن خوردن و نوشیدن تهیه غذا تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری سرگرمی ها و روال ها Shopping
مالی و ارز Workplace زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation Society رویدادهای اجتماعی حیوانات
بخش های شهر غذا و نوشیدنی دوستی و دشمنی جنسیت و تمایلات جنسی
Family سبک‌های رابطه روابط عاشقانه احساسات مثبت
احساسات منفی سفر و گردشگری Migration مواد
Pollution فجایع قیدهای نظر و قطعیت قیدهای حالت
Weather قیدهای درجه قیدهای زمان و تکرار قیدهای هدف و تأکید
قیدهای پیوندی