ارزیابی، قضاوت و نقد - Judgments & Critiques

Here you will find slang for judgments and critiques, reflecting casual ways people evaluate or comment on others' actions and choices.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ارزیابی، قضاوت و نقد
corny [صفت]
اجرا کردن

چرند

Ex: Her corny attempt to impress the teacher backfired .

تلاش بیمزه او برای تحت تأثیر قرار دادن معلم نتیجه معکوس داشت.

cheesy [صفت]
اجرا کردن

کلیشه‌ای

Ex: I love cheesy holiday movies ; they 're predictable but fun .

من فیلم‌های تعطیلات کلیشه‌ای را دوست دارم؛ آن‌ها قابل پیش‌بینی اما سرگرم‌کننده هستند.

stanky [صفت]
اجرا کردن

بدبو

Ex:

اتاق رختکن بعد از بازی بدبو بود.

mid [صفت]
اجرا کردن

معمولی

Ex: That burger was mid , honestly ; I 've had better .

آن برگر معمولی بود، صادقانه بگویم؛ بهتر از آن خورده‌ام.

dry [صفت]
اجرا کردن

کسل کننده

Ex: Many considered the book too dry , as it focused heavily on technical details without any narrative flair .

بسیاری کتاب را بیش از حد خشک در نظر گرفتند، زیرا به شدت بر جزئیات فنی بدون هیچ گونه زیبایی روایی تمرکز داشت.

sketchy [صفت]
اجرا کردن

مشکوک

Ex: His explanation of what happened sounded sketchy to me .

توضیح او درباره آنچه اتفاق افتاده برای من مشکوک به نظر می‌رسید.

wack [صفت]
اجرا کردن

بد

Ex:

آن برند را نخرید؛ واقعاً بد است.

اجرا کردن

خواب آور

Ex:

کتاب هیجان‌انگیز شروع شد اما به سرعت خواب‌آور شد.

snoreworthy [صفت]
اجرا کردن

خواب آور

Ex:

جلسه پس از ده دقیقه اول بسیار خسته‌کننده شد.

weak [صفت]
اجرا کردن

ضعیف

Ex: I tried the burger , and it tasted weak .

من برگر را امتحان کردم و مزه‌اش بی‌مزه بود.

uncool [صفت]
اجرا کردن

غیر جذاب

Ex: Using that outdated app is considered uncool .

استفاده از آن برنامه قدیمی غیرمدرن در نظر گرفته می‌شود.

to suck [فعل]
اجرا کردن

افتضاح بودن

Ex: The food at that restaurant sucked ; I could n't even finish my meal .

غذا در آن رستوران افتضاح بود؛ من حتی نتوانستم غذایم را تمام کنم.

cope [اسم]
اجرا کردن

بهانه

Ex:

آن بهانهها را به من نده؛ من می‌دانم واقعاً چه اتفاقی افتاد.

copium [اسم]
اجرا کردن

کوپیوم

Ex:

دست از استنشاق copium بردار و با واقعیت‌ها روبرو شو.

sus [صفت]
اجرا کردن

suspicious, questionable, or likely untrustworthy

Ex:

توضیح او sus بود، بنابراین باور نکردم.

hot take [اسم]
اجرا کردن

نظر جنجالی

Ex:

آن نظر جسورانه درباره گروه بسیاری از طرفداران را ناراحت کرد.

bad rap [اسم]
اجرا کردن

شهرت بد

Ex:

به او بدنامی ندهید؛ او فقط سعی در کمک داشت.