ارزیابی، قضاوت و نقد - Personal Insults

Here you will find slang for personal insults, capturing casual, humorous, or biting ways people put others down.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ارزیابی، قضاوت و نقد
tool [اسم]
اجرا کردن

یک احمق

Ex: She ignored him completely ; he 's such a tool .

او کاملاً او را نادیده گرفت؛ او یک ابزار است.

wannabe [اسم]
اجرا کردن

تقلیدکننده

Ex: The club is full of wannabes trying to act rich .

باشگاه پر از وانابی‌ها است که سعی می‌کنند خود را ثروتمند نشان دهند.

bum [اسم]
اجرا کردن

تنبل

Ex: He felt like a bum after losing another job .

او بعد از از دست دادن شغل دیگر احساس کرد مثل یک تنبل است.

perv [اسم]
اجرا کردن

منحرف

Ex:

فقط یک منحرف بیرون پنجره کسی پنهان می‌شود.

creep [اسم]
اجرا کردن

یک آدم عجیب

Ex: He felt like a creep for staring too long .

او به خاطر خیره شدن بیش از حد، خود را مانند یک عجیب احساس می‌کرد.

snowflake [اسم]
اجرا کردن

دانه برف

Ex: She hates being called a snowflake for caring about issues .

او از اینکه به خاطر نگرانی درباره مسائل، برفی نامیده شود متنفر است.

failson [اسم]
اجرا کردن

پسر شکست خورده

Ex:

منتقدان پسر سلبریتی را پس از شکست‌های تجاری‌اش failson نامیدند.

dayroom [اسم]
اجرا کردن

خیانتکار

Ex:

هیچ‌کس به یک دورو احترام نمی‌گذارد که یک دقیقه مثل دوست و دقیقه بعد مثل دشمن رفتار می‌کند.

scummy [صفت]
اجرا کردن

پست

Ex: It was a scummy move to take credit for someone else 's work .

این یک حرکت پست بود که اعتبار کار دیگری را به خود اختصاص داد.

plastic [صفت]
اجرا کردن

تصنعی

Ex: He gave a plastic apology that felt insincere to everyone listening .

او یک عذرخواهی پلاستیکی داد که برای همه شنوندگان غیرصادقانه به نظر می‌رسید.

simp [اسم]
اجرا کردن

چاپلوس

Ex: His friends tease him for being a simp on social media .

دوستانش به خاطر اینکه در شبکه‌های اجتماعی سیمپ است او را مسخره می‌کنند.

mullet [اسم]
اجرا کردن

a person who blindly follows trends or leaders without independent thought

Ex: Mullets tend to repeat whatever their favorite influencer says .

گوسفندان تمایل دارند هر چیزی را که تأثیرگذار مورد علاقه‌شان می‌گوید تکرار کنند.

brown noser [اسم]
اجرا کردن

چاپلوس

Ex:

همه به چاپلوس دفتر چشم غره می‌روند.

chicken [اسم]
اجرا کردن

فرد بزدل

Ex: He 's a bit of a chicken when it comes to trying new foods .

وقتی نوبت به امتحان کردن غذاهای جدید می‌رسد، کمی ترسو است.

sick burn [اسم]
اجرا کردن

توهین تند

Ex:

اظهار نظر او در مورد لباسش یک توهین تند بود.

to diss [فعل]
اجرا کردن

توهین کردن

Ex: She felt dissed when no one acknowledged her work .

وقتی هیچ‌کس کارش را تصدیق نکرد، احساس کرد دیس شده است.

red pilled [صفت]
اجرا کردن

بیدار شده به حقیقت

Ex:

او خود را در مورد سیاست‌های اقتصادی ردپیله می‌داند.

blue pilled [صفت]
اجرا کردن

ناآگاه از واقعیت‌ها

Ex:

اکثر دوستانش bluepilled هستند وقتی نوبت به سیاست می‌رسد.