ارزیابی، قضاوت و نقد - Hype & Praise

Here you will find slang for hype and praise, capturing how people show excitement, admiration, and recognition in a casual, enthusiastic way.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ارزیابی، قضاوت و نقد
bussin' [صفت]
اجرا کردن

عالی

Ex:

آن غرفه تاکو، تاکوهای عالی سرو می‌کند؛ باید حتماً آن‌ها را امتحان کنی.

sick [صفت]
اجرا کردن

بیمار

Ex: She has some sick dance moves that wow everyone on the floor .

او چند حرکت رقص عالی دارد که همه را در کف سالن به حیرت می‌اندازد.

fierce [صفت]
اجرا کردن

خشمگین

Ex: Her fierce confidence on the runway set her apart , making every outfit look extraordinary .

اعتماد به نفس خشمگین او روی راهرو او را متمایز کرد، و هر لباسی را فوق العاده نشان داد.

gnarly [صفت]
اجرا کردن

عالی

Ex: She shared some gnarly stories from her recent trip to the mountains .

او برخی از داستان‌های عالی از سفر اخیرش به کوهستان را به اشتراک گذاشت.

legit [صفت]
اجرا کردن

اصیل

Ex:

این دستور غذا معتبر است؛ دقیقاً مثل نسخه رستوران مزه می‌دهد.

mellow [صفت]
اجرا کردن

لذت‌بخش

Ex: That café has a mellow vibe , perfect for studying .

آن کافه آرامش‌بخش است، برای مطالعه عالی است.

wig [حرف ندا]
اجرا کردن

وای!

Ex:

آیا حرکات رقصش را دیدی؟ Wig!

whooped [صفت]
اجرا کردن

بی‌عیب

Ex:

تزئین کیک بی‌عیب بود؛ به نظر می‌رسید که یک حرفه‌ای آن را انجام داده است.

dope [صفت]
اجرا کردن

عالی

Ex:

او یک حرکت عالی روی اسکیت‌بردش انجام داد که همه را شگفت‌زده کرد.

dank [صفت]
اجرا کردن

عالی

Ex:

بازی دیشب dank بود؛ همه خیلی خوش گذراندند.

ten out of ten [عبارت]
اجرا کردن

ایده‌آل و عالی

Ex: This new phone is ten out of ten for its camera quality .
to [kill] it [عبارت]
اجرا کردن

به بهترین شکل کاری را انجام دادن

Ex: I think you 'll kill it in the presentation tomorrow .
gucci [صفت]
اجرا کردن

با کیفیت بالا

Ex:

انتشار جدید کفش کتانی کاملاً گاچی است، با مواد و طراحی ممتاز.

to ace [فعل]
اجرا کردن

عملکرد عالی داشتن

Ex: The athlete trained rigorously and managed to ace the competition , winning a gold medal .

ورزشکار به سختی تمرین کرد و توانست در مسابقه عالی عمل کند و مدال طلا را به دست آورد.

bomb [صفت]
اجرا کردن

معرکه

Ex:

ارائه او بمب بود، همه تحت تأثیر قرار گرفتند.

fire [صفت]
اجرا کردن

بسیار هیجان‌انگیز

Ex:

اجرای او روی صحنه عالی بود و تماشاگران را شگفت‌زده کرد.

اجرا کردن

امپراتوری روم

Ex: That moment in The Matrix when Neo dodges bullets is my Roman Empire .

آن لحظه در The Matrix که نئو از گلوله‌ها دوری می‌کند، امپراتوری روم من است.

gas [صفت]
اجرا کردن

عالی

Ex:

آن برگر از کامیون غذا عالی است.

to gas up [فعل]
اجرا کردن

ستایش کردن

Ex: He kept gassing up his little brother for his drawing skills .

او مدام داشت برادر کوچکش را برای مهارت‌های نقاشی‌اش تشویق می‌کرد.

to glaze [فعل]
اجرا کردن

زیاد تعریف کردن

Ex: They glazed the speaker so much that it became awkward .

آنها آنقدر سخنران را ستایش کردند که ناخوشایند شد.

sheesh [حرف ندا]
اجرا کردن

واو!

Ex:

Sheesh، آن لباس فوق‌العاده است.

اجرا کردن

used to express that something conveys a specific attitude, feeling, or impression

Ex: She walked in, and honestly… it's giving.
cash money [صفت]
اجرا کردن

عالی

Ex:

آن ایده عالی بود و ساعت‌ها کار را برای ما ذخیره کرد.