ارزیابی، قضاوت و نقد - Reaction & Exaggeration

Here you will find slang for reactions and exaggeration, capturing how people respond dramatically or emphasize emotions in casual speech.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ارزیابی، قضاوت و نقد
I can't even [حرف ندا]
اجرا کردن

دیگر نمی‌توانم!

Ex:

او تمام کیک را به تنهایی خورد، من حتی نمی‌توانم.

gagged [صفت]
اجرا کردن

شکه‌زده

Ex:

آن افشاگری همه را شوکه کرد.

obsessed [صفت]
اجرا کردن

وسواسی

Ex:

آرایش او؟ کاملاً وسواس.

to send [فعل]
اجرا کردن

خنداندن

Ex: That TikTok sound always sends me .

آن صدای TikTok همیشه مرا می‌فرستد.

to cry [فعل]
اجرا کردن

گریه کردن

Ex: I just saw the video and I 'm still crying .

من تازه ویدیو را دیدم و هنوز دارم گریه می‌کنم.

to wild [فعل]
اجرا کردن

دیوانه بازی کردن

Ex:

جمعیت در حین کنسرت وحشیانه رفتار می‌کرد.

اجرا کردن

نمی‌توانم

Ex:

او با آن لباس ظاهر شد و من حتی نمی‌توانم.

here for it [عبارت]
اجرا کردن

expressing approval of, support for, or eagerness to witness or experience something

Ex:
dead [صفت]
اجرا کردن

از خنده مرد

Ex: The way he tripped on stage ; dead .

طریقه‌ای که روی صحنه زمین خورد؛ مرده.

deceased [صفت]
اجرا کردن

مرده

Ex: Her comeback was so sharp , I was deceased .

بازگشت او آنقدر تند بود که من فوت کرده بودم.

RIP me [حرف ندا]
اجرا کردن

در آرامش بخواب من

Ex:
bomboclat [حرف ندا]
اجرا کردن

کیرم دهنت

Ex:

Bomboclat ؛ چرا او این کار را می‌کند؟

to [give] me life [عبارت]
اجرا کردن

to provide excitement, joy, or energy; used when something or someone is uplifting or inspiring

Ex:
mic drop [اسم]
اجرا کردن

رها کردن میکروفون

Ex: That joke was such a mic drop .

آن جوک یک مایک دراپ واقعی بود.

shots fired [حرف ندا]
اجرا کردن

شلیک شد

Ex:

آن توییت درباره تیم رقیب؟ شلیک‌ها صورت گرفت.

big yikes [حرف ندا]
اجرا کردن

شرم بزرگ

Ex:

او از دروغ گفتن برای فرار از کار تعریف کرد—شرم بزرگ.

bummer [اسم]
اجرا کردن

نومیدی

Ex: She did n't get the job she wanted ; total bummer .

او شغلی را که می‌خواست به دست نیاورد؛ ناامیدی کامل.

woo [حرف ندا]
اجرا کردن

هورا!

Ex:

او در قرعه‌کشی برنده شد—هورا!

yeet [حرف ندا]
اجرا کردن

هورا!

Ex:

ییت! این بهترین خبر همیشه است.

and I oop [حرف ندا]
اجرا کردن

و من اوه

Ex:

آن شوخی خیلی غیرمنتظره بود، و من اوپ.

oof [حرف ندا]
اجرا کردن

اوف

Ex:

ددلاین را از دست دادید؟ Oof.

meh [حرف ندا]
اجرا کردن

بَه

Ex:

او خبر را به من گفت، و من مثل، مه بودم.

dunzo [حرف ندا]
اجرا کردن

تمام

Ex:

شانس‌های تیم ما بعد از آن باخت dunzo است.

periodt [حرف ندا]
اجرا کردن

نقطه.

Ex:

این تصمیم درستی است. تمام.

you're telling me [حرف ندا]
اجرا کردن

داری به من می‌گی!

Ex:

این حجم کار طاقت‌فرساست — داری به من می‌گی !