افعال حواس و احساسات - افعال برای اقدامات حسی

در اینجا برخی از افعال انگلیسی را که به اعمال حسی مانند "شنیدن"، "لمس کردن" و "بوییدن" اشاره دارند، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
افعال حواس و احساسات
to hear [فعل]
اجرا کردن

شنیدن

Ex: I can hear the birds chirping outside .

من می‌توانم بشنوم پرندگان در بیرون آواز می‌خوانند.

to overhear [فعل]
اجرا کردن

ناخواسته شنیدن

Ex: She accidentally overheard her friends planning a surprise party for her .

او به طور تصادفی شنید که دوستانش در حال برنامه‌ریزی برای یک مهمانی غافلگیرانه برای او هستند.

to listen [فعل]
اجرا کردن

گوش دادن

Ex: Listen closely , and you can hear the birds singing in the trees .

با دقت گوش دهید، و می‌توانید آواز پرندگان را روی درختان بشنوید.

to hark [فعل]
اجرا کردن

با دقت گوش دادن

Ex: He often harks to the sounds of nature for relaxation .

او اغلب به صداهای طبیعت گوش می‌دهد تا آرام شود.

to hear of [فعل]
اجرا کردن

مطلع شدن از

Ex: I was shocked to hear of their breakup ; they seemed so happy together .

من از شنیدن جدایی آنها شوکه شدم؛ به نظر می‌رسید که با هم خیلی خوشحال هستند.

اجرا کردن

(در مکالمه) فقط نقش شنونده را داشتن

Ex:

مدیر به مکالمات کارمندان گوش داد، به امید کسب بینش در مورد رضایت آنها در محل کار.

to smell [فعل]
اجرا کردن

بوییدن

Ex: Why are you always smelling the air after it rains ?

چرا همیشه بعد از باران هوا را می‌بویی؟

to scent [فعل]
اجرا کردن

*استشمام کردن

Ex: The skilled tracker has scented many elusive animals in his career .

ردیاب ماهر در طول حرفه‌اش بسیاری از حیوانات گریزان را با بو کشیدن پیدا کرده است.

to whiff [فعل]
اجرا کردن

بوییدن

Ex: Right now , I am whiffing the fragrance of a delicious meal cooking in the kitchen .

در حال حاضر، من در حال بو کشیدن عطر یک غذای خوشمزه هستم که در آشپزخانه در حال پختن است.

to sniff [فعل]
اجرا کردن

بو کشیدن

Ex: The baby is sniffing the flowers with curiosity .

نوزاد با کنجکاوی گل‌ها را بو می‌کشد.

to taste [فعل]
اجرا کردن

چشیدن

Ex: As the wine connoisseur swirled the glass , he anticipated the opportunity to taste the complex notes of the aged red wine .

همانطور که کارشناس شراب لیوان را چرخاند، او فرصت چشیدن نت‌های پیچیده شراب قرمز کهنه را پیش‌بینی می‌کرد.

to degust [فعل]
اجرا کردن

چشیدن

Ex: If you attend the wine tour , you will degust some exceptional vintages .

اگر در تور شراب شرکت کنید، برخی از شراب‌های استثنایی را مزه خواهید کرد.

to savor [فعل]
اجرا کردن

از طعم چیزی لذت بردن

Ex: They were savoring the local delicacies during their culinary tour .

آنها در طول تور آشپزی خود از خوراکی‌های محلی لذت می‌بردند.

to touch [فعل]
اجرا کردن

لمس کردن

Ex: She hesitated to touch the hot pan with her bare hands .

او در لمس کردن تابه داغ با دستان برهنه‌اش تردید کرد.

to feel [فعل]
اجرا کردن

حس کردن

Ex:

او پس از نشستن پشت میز کارش تمام روز، در پشتش یک درد مبهم احساس کرد.

to tingle [فعل]
اجرا کردن

سوزن سوزن شدن

Ex: Right now , the warming sensation of the massage oil is tingling my back .

در حال حاضر، احساس گرم شدن روغن ماساژ در حال سوزن سوزن شدن پشت من است.

اجرا کردن

متوجه چیزی شدن

Ex: During the movie , most people did n't pick up on the small clues leading to the big plot twist at the end .

در طول فیلم، بیشتر مردم متوجه سرنخ‌های کوچکی که به پیچش بزرگ داستان در پایان منجر می‌شد نشدند.