pattern

قیدهای حالت مربوط به اشیا - قیدهای قابل توجه

این قیدها سطحی را نشان می‌دهند که در آن چیزی به راحتی دیده می‌شود یا متوجه آن می‌شود و شامل قیدهایی مانند «به‌طور واضح»، «مشخص»، «کم‌رنگ» و غیره است.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
Categorized Adverbs of Manner Referring to Things
noticeably

in a way that is easily observed or recognized

به وضوح, مشهوداً

به وضوح, مشهوداً

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "noticeably"
recognizably

in a way that can be easily identified or distinguished

به‌طور مشهود, به‌طور مشخص، به‌طور چشمگیر

به‌طور مشهود, به‌طور مشخص، به‌طور چشمگیر

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "recognizably"
conspicuously

in a manner that stands out and attracts attention

به وضوح, به طرز مشهودی

به وضوح, به طرز مشهودی

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "conspicuously"
starkly

in a way that is easily noticeable, highlighting a clear and obvious contrast

به وضوح, کاملاً

به وضوح, کاملاً

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "starkly"
manifestly

in a clear, obvious, or unmistakable manner

آشکارا

آشکارا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "manifestly"
discernibly

in a way that can be perceived or recognized

به طور قابل تشخیص, به طور مشخص

به طور قابل تشخیص, به طور مشخص

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "discernibly"
markedly

in a way that is easily noticeable or distinct

به طرز قابل توجهی, به وضوح

به طرز قابل توجهی, به وضوح

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "markedly"
distinctively

in a way that is easily recognizable

به طور متمایز, به روشی قابل شناسایی

به طور متمایز, به روشی قابل شناسایی

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "distinctively"
tellingly

in a way that conveys a significant message

به طور معنادار, به صورت قابل توجه

به طور معنادار, به صورت قابل توجه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "tellingly"
plainly

in a way that is easily noticeable or evident

به وضوح, صریحا

به وضوح, صریحا

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "plainly"
singularly

in a way that is notably distinctive or unusually remarkable

به طرز متمایز, به صورت خاص

به طرز متمایز, به صورت خاص

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "singularly"
distinctly

in a way that shows an easily distinguishable quality

به‌وضوح, مشخصاً

به‌وضوح, مشخصاً

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "distinctly"
indistinctly

in a way that is not clear or easily perceived

به طور مبهم, به گونه‌ای نامشخص

به طور مبهم, به گونه‌ای نامشخص

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "indistinctly"
faintly

in a way that is barely perceptible

به آرامی, بسیار کم

به آرامی, بسیار کم

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "faintly"
imperceptibly

in a way that is impossible or extremely difficult to perceive or notice

ناچیز, به سختی قابل تشخیص

ناچیز, به سختی قابل تشخیص

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "imperceptibly"
unobtrusively

in a way that is subtle and not likely to attract attention

به طور نامحسوس, به شکلی غیرقابل توجه

به طور نامحسوس, به شکلی غیرقابل توجه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "unobtrusively"
LanGeek
دانلود اپلیکشن LanGeek