pattern

قیدهای حالت مربوط به اشیا - قیدهای تشابه و تفاوت

این قیدها برای مقایسه دو یا چند چیز و برجسته کردن شباهت ها و تفاوت های آنها مانند "به طور مشابه" ، "یکسان" ، "متفاوت" و غیره استفاده می شود.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
Categorized Adverbs of Manner Referring to Things
comparably

in a way that is similar or equivalent when compared to something else

به طور مقایسه‌ای, به طور مشابه

به طور مقایسه‌ای, به طور مشابه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "comparably"
similarly

in a way that is almost the same

به‌طور مشابه

به‌طور مشابه

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "similarly"
alike

in a way that is similar

به‌یک‌صورت

به‌یک‌صورت

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "alike"
equivalently

in a way that is equal in value, significance, or effect

به طور معادل, برابر

به طور معادل, برابر

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "equivalently"
analogously

in a way that is comparable or similar

به طور مشابه, مشابه به

به طور مشابه, مشابه به

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "analogously"
identically

in a way that is exactly the same

به طور یکسان, یکسان

به طور یکسان, یکسان

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "identically"
in kind

in a similar manner

به همین شکل, در پاسخ

به همین شکل, در پاسخ

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "in kind"
uniformly

in a consistent or identical manner

به طور یکنواخت, یکنواختاً

به طور یکنواخت, یکنواختاً

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "uniformly"
differently

in a manner that is not the same

به‌طور متفاوت

به‌طور متفاوت

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "differently"
diversely

in a way that is varied

به شکلی متنوع, به طریقی گوناگون

به شکلی متنوع, به طریقی گوناگون

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "diversely"
variously

in different ways

به روش‌های مختلف, به شیوه‌های متفاوت

به روش‌های مختلف, به شیوه‌های متفاوت

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "variously"
divergently

in a manner that deviates or differs significantly from a given path, course, or viewpoint

به صورت واگرا, به شیوه‌ای متفاوت

به صورت واگرا, به شیوه‌ای متفاوت

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "divergently"
dissimilarly

in a way that is not similar or alike

به گونه‌ای غیرمشابه, به شکل متفاوتی

به گونه‌ای غیرمشابه, به شکل متفاوتی

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "dissimilarly"
LanGeek
دانلود اپلیکشن LanGeek